د لـــــــــــــ ــــــــفــــــ ــــــیــــــ ـــــــــن

ایــن هــمــه بـــــــی قـــ ــــراریــت از طـــلـــــب قـــ ــــرار تــــوســــت........طـــالــــب بـــــی قـــ ــــرار بــاش تــا کـــه قـــ ــــرار آیــــدت

د لـــــــــــــ ــــــــفــــــ ــــــیــــــ ـــــــــن

ایــن هــمــه بـــــــی قـــ ــــراریــت از طـــلـــــب قـــ ــــرار تــــوســــت........طـــالــــب بـــــی قـــ ــــرار بــاش تــا کـــه قـــ ــــرار آیــــدت

چهار پایه

(۱) 

شهلا تنها سیزده سال داشت که به ناصر بیست و پنج ساله دل بست و یا ناصر خان دل او را بست . 

(2) 

بامداد چهارشنبه مانند روزهای دیگر بود.  با صدای ساعتش از خواب بیدار شد، دوش گرفت، مسواکش را زد، تریاک را در چای حل کرد، کت  شلوارش را پوشید، ادکلن همیشگی اش را زد، به سمت ماشین رفت و در این حین سیگارش را روشن کرد. 

(3) 

هنوز بامداد چهارشنبه است و چقدر این چهارشنبه دیر می گذرد؟؟ 

در گوشه ای پیرزنی گریان که مردی سپید روی و زنی که چقدر شبیه شهلاست شانه هایش را گرفته اند، گوشه ای دیگر مرد و زنی مسن به همراه چند نفر دیگر آمده اند، گویا منتظرند همه چیز زود تمام شود و بروند. سربازان با لباس ها سبز به این سو و آن سو می روند. 

(4) 

 زنی با چادر گلدار سپید می آید، خمیده راه می رود، چشم های پف کرده اش نشان از گریه های مداومش دارند، پیر شده است، صورت آرایش نکرده اش من را به یاد دختری می اندازد که بیست و نه سال پیش .... 

(5) 

 سال 1361 بود، معروف و محبوب دلها بود، دخترکی سیزده ساله با نگاه های پر هیجان و صدای پر انرژی اش خطابش می کند: آقا شما ناصر محمدخانی هستید؟؟ 

 و همه چیز اینگونه شروع شد. 

(6) 

صدایی نمی شنود، پیر زن تکان های شدید می خورد، مرد و زن او را گرفته اند، مرد و زن مسن خیره نگاه می کنند، چهار پایه از زیر پای زن با چادرهای گل گلی کشیده می شود، پاهایش تکان و تکان می خورند و به آرامی آرام می شوند و برای اولین بار قانون بقای انرزی را درک می کند. 

(7) 

در فرودگاه دبی، کسی او را نمی شناسد،  مرد میانسالی با ریش هایی سپید و سیاه، صورتی چروکیده هم چون کفتاری میان آهووان زیبا 

و دوباره دخترکی سیزده ساله با  با نگاه های پر هیجانش با صدای پر انرژی اش  خطابش می کند: آقا شما ایرانی هستید؟؟  

"بله" 

و هریک می روند به سویی

(8) 

ای کاش بیست و  هشت سال پیش کسی می گفت که نگاه های دختران نوجوان همیشه اینگونه پر هیجان و صدایشان نیز  پر انرژییست. دلیلی نداشت که سرنوشت را به دست نگاه و صدایش بسپاری .

 

نظرات 5 + ارسال نظر
آنه یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 08:06 http://anee.blogfa.com

قشنگ نوشته بودی

ممنون

ستاره آسمان یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 11:37 http://http://khatere88.persianblog.ir/

امروز وقتی سر فرصت خوندم عالی نوشته بودی طوری که احساس کردم شما هم اونجا بودی !

و طوری که قلب منم به تپش و اضطراب افتاد !!!

درسته شهلا سرش را باای عشقش داد! ولی آیا این عشق واقعی بود !

چه جالب که از فضایش شکایت نکردید
به نظر من هیچ چیزی واقعی نیست، حتی...

سبک سر یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 20:11 http://www.peerdokhtar.blogfa.com

چقدر خوب زمان را در متنت شکستی.

به دلم نشست.

در این زمانه ی ناسور تنها نوشته هایی از این دست می توانند کمی تسلی بدهند.

با شنیدن خبر ابتدا باورم نشد که واقعیت دارد. می دانستم جمعی مخالف و جمعی موافق اعدام می شوند و در ثنا و محکومیت آن خواهند نوشت.
هردو قربانی شرایط شدند که هیچیک بالفطره بد نبودند. زمان شکست تا شرایط را در فلش بکی سریع نشان دهد.
به فکر شهلا و ناصر بعدی می باید بود.
ممنون.

مهران پنج‌شنبه 18 آذر 1389 ساعت 11:14 http://http:/mehran01.blogfa.com

به سینه هر که تمنای کربلا دارد

همیشه در دل خود روضه ایی به پا دارد

کسی که عشق تو دارد دگر چه کم دارد

بدون عشق تو عالم کجا بها دارد

وبلاگ خوبی داری ابجی خانم
موفق باشی [گل] والتماس دعا

sara khanoom سه‌شنبه 19 فروردین 1393 ساعت 01:49

daneshjo ke bodam yeki az behtarin dostanam hamishe majeraye shahla ro donbal mikard........ye roz azash porsidam chera be sarneveshte in zan alaghemandi........ziyady giri rosh......labkhande talkhesh........goft chon manam yejoraie shahlam.....montahy man kasio nakoshtam joz khodamo.........yakh zadam,,,,,,,,,dostam vaghty 12 salesh bod asheghe ye marde 30 sale shode bod.......jaleb in ke bade 10 sal in esgh har roz ghavitaram mishod.......v dostam nakhaste az hamsare on mard bizar bod..........midoni birahmane tarin bakhshesh koja bod..........on marde vaghyhe harze ke ba ehsase dostam bazi mikard v omidvar negahesh midasht ........begzarim..........azin shahla ha ziyadan

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد