در نوسانم، بین بودن و نبودن، بین ماندن و نماندن، مانند بادکنک های گازی دوران بچه گی، به نخی وصلم و سری هوایی دارم، که جسمم را در آسمان می بینم و نخی که ارتباطم را به زمین نگه می دارد، پاهایم، دیگر مانند قدیم به زمین نمی چسبد، مانند اسکی روی اب همواره فاصله ای میان ماست.... گاه که فکر می کنم به بدی آلوده شده ام؛ اندکی بعد، اتفاقی، حادثه ای، روایتی، تبعیضی، نه بزرگ در بیرون، که از دورن زیر و رویم می کند، گویی مانند بارانی تمام وجودم را غسل می دهد و دوباره سپیدی روحم را حس می کنم......وقتی که اینگونه باشی، زندگی را برای اطرافیان سخت می کنی، گاه مانند زمینیان آنچنان به همه چیز می چسبی و رهایشان نمی کنی و گاه برایت همه چیز می شود بی اهمیت، باید رفت..چشم ها را باید شت........
.
.
.
.
.
سلام عزیزم خوبی!! خسته نباشی :*
وبلاگ توبی داری.خیلی حال کردم.
چون دیدم برای وبلاگت خیلی زحمت میکشی اینو میگم
برو به این سایتی که ادرس گزاشتم
ازش لینک بگیر رایگانه
بازدیدت زیاد میشه
ایشالله که با این کار بتونی وبتو بکشی بالا
اول
جایزه می خوام !
اووومم... ما که جایزه نمی دیم
در نوسان بودن و بین بودن و نبودن و ماندن و نماندن و همه ی فکر ها و .. اول خودت ناراحتی از بودن و نبودن و بعد ناراحتی که زندگی را برای اطرافیان سخت کرده ایی و مسببش خودتی و باز خودت ناراحتی که چرا .. .
(19.75)
بعد مساوی میشوی با ...
یا باید بود یا هم خود را خلاص کرد و نبود !!
نوسان هیچ خوب نیست و بدتر تلاش برای متعادل بودن و نبودن .
شت = شست
چقدر دلم تنگ شده برای کامنت گذاشن توی دنیای مجازی و اینجا .
تو خوب شرایط رو درک می کنی...اما گاهی....
این همه بی قراریت از طلب قرار توست
طالب بی قرار باش
تاکه قرار آیدت
به قرار نرسیدیم آخرش....
من که هر وقت در این دوران بودن و نبودن و... قرار گرفتم بزرگتر شدم و از اون بیرون اومدم ایشالا برای شما هم همینطور باشد
رنج و سختی در بیشتر اوقات آدم ها را بزرگ می کند...
خوشحالم که زنده اید
زود به زود بنویسید که بیشتر خوشحال بشیم
خوشحالم می خوانید
سعی می کنم
چرا جایزه نمی دید؟
برید برنج ....بخرید بهتون 100 میلیون جایزه می ده