د لـــــــــــــ ــــــــفــــــ ــــــیــــــ ـــــــــن

ایــن هــمــه بـــــــی قـــ ــــراریــت از طـــلـــــب قـــ ــــرار تــــوســــت........طـــالــــب بـــــی قـــ ــــرار بــاش تــا کـــه قـــ ــــرار آیــــدت

د لـــــــــــــ ــــــــفــــــ ــــــیــــــ ـــــــــن

ایــن هــمــه بـــــــی قـــ ــــراریــت از طـــلـــــب قـــ ــــرار تــــوســــت........طـــالــــب بـــــی قـــ ــــرار بــاش تــا کـــه قـــ ــــرار آیــــدت

- - - (1)

همیشه چیزی برای نگرانی و ترس هست، جامعه ای که مسئولیت یک انسان را با یک امضا می اندازد گردنت و هر روز تشویقت می کند این کار را زودتر و سریعتر انجام دهی، بی آن که جامعه مسئولیتی در قبالت بر عهده گیرد، جامعه قدر و مقام یک انسان را نمی داند، ما که می دانیم، چگونه باری به این سنگینی را قبول کنیم، در جایی که خودت هیچ حق و حقوقی نداری و مدام حقوقت پایمال می شود، چگونه می توانی حقی برای دیگری بیافرینی و از حقش دفاع کنی، آرامش برایش فراهم کنی، هنر کنی حقت را می گیری و هنر تر آن است که حق کسی را پایمال نکنی، گاه نمی توانی می شوی مثل بقیه، پایت را روی شانه های دیگران می گذاری و بالا می روی، اول از همه، آن که مسئولیتش را قبول کرده ای. 

می دانی پاهایت کجاست، شانه هایت چطور؟ 

 .

 .

--------------------------------------------------------------------------- 

پ.ن : مرتبط است با پست " عشق در ساعت 12 نیمه شب" بخش نظرات، نظر "یکشنبه 15 اسفند ماه سال 1389 ، مهتاب زاهدی، ساعت 11:41  PM  

.

نظرات 10 + ارسال نظر
ناهید کوچولوو پنج‌شنبه 19 اسفند 1389 ساعت 15:03 http://mohandes-kocholooo.tk/

تقریبا درسته اما
نمیشه که اینجوری به قضیه نگاه کنی
همه ی اشخاص نهایت تلاششون رو میکنند برای خوشبختیه دیگری.

همیشه اینطور نیست.

آوادخت پنج‌شنبه 19 اسفند 1389 ساعت 19:36 http://www.hymnymph.blogsky.com

اهوم...من فکرکردم لنگه کفش بعد از گقتن قضیه به دخترک رو میگید
نمیدونستم منظورتون لنگه کفشهای زندگانیه
خب دخترها (البته نه همشون) هم به این موارد فکر میکنن.مسئولیت زندگی مشترک یه امر دو طرفه است.این فشار و اضطراب هم برای همه آدمهایی که حس مسئولیت پذیری دارن وجود داره جامعه ما هم با قوانین زیباش وضع رو زیباتر کرده .برای همه.چه مجردش.چه متاهلش

هنوز منتظر خاطه لنگه کفشی ات هستم
گاه برای خالی کردن فشار اضطراب جایی پیدا نمی کنی جز...

مهتاب زاهدی پنج‌شنبه 19 اسفند 1389 ساعت 19:39 http://mohandesakele.mihanblog.com

فرمایش شما متین. ولی شما از دید مردونه نگاه می کنید. فراموش کردید که زن هم باید مسئولیت قبول کنه٬ باید آرامش فراهم کنه٬ باید دوشادوش مردش کار کنه و زحمت بکشه. مرد هم به گردن زنش حق داره و زن باید دفاع کنه از حق مردش. اینقدر یک طرفه نگاه نکنید.
در ضمن ابراز علاقه شاید همه ی اینهارو با هم به دنبال نداشته باشه. اما دل منتظر رو آروم میکنه. شما از حس ترس از لنگه کفش مردها حرف می زنید و من از حس انتظار زن ها. شما ترس از لنگه کفش دارید و من دل منتظر٬ شما علت ترس رو بازگو می کنید و من اطمینان میدم که لنگه کفشی در کار نیست. حداقل من هرگز لنگه کفش به دست نمی گیرم...

مهم نیست چه کسی مسئولیت داره، مهم این است آن کسی که باید مسئولیت داشته باشه، د.و.ل.ت، مسئولیت پذیر نیست، بمب بر سر هر دویتان می افتد، چرا که او مسئولتان نیست.
پاراگراف دوم را خوب گفتید، ......

ستاره آسمان پنج‌شنبه 19 اسفند 1389 ساعت 20:19

اوه چه فلسفه طولانی درست کردین برای خودتون ! چقدر سخت و خشن !
اگر قرار بود اینقدر عشق و ازدواج رو جونها سخت و خشک بهش نگاه کنند دیگه منو شمایی وجود نداشتیم !
البته حرفهای شما رو رد نمی کنم ولی با اینکه مجردم مطمئنم یک حس خوب و خوشایندی برای هر دو طرف به وجود میاره که زن و مرد با تمام سختیهای زندگی باز هم دوست دارن کنار هم باشن !
به نظرم زن و مرد مکمل هم هستند و د رکنار هم بودن به شرط تعهد و انسانیت و منطق و احساس واقعی می تونه بهترین لحظات دو نفر رو رقم بزنه !
می تونید درست انتخاب کنید و یک دختر بدون لنگه کفش برای سفر کاندید کنید .

ما زیاده ایم آخر، اثرات رشد جمعیتی ناخواسته از تصورانی ساده انگارانه ...
بعید می دانم نظرتان را.
پا برهنه انتخاب می کنم تا خیالمان راحت از لنگه کفش باشد.

ستاره آسمان جمعه 20 اسفند 1389 ساعت 14:31

چقدر سرد و افسرده و بد بین ! خوشم نیومد .من با تمام سختیها و بالا پایین های زندگیم هیچ وقت اینقدر بد بینانه و سرد به زندگیم و دور و برم نگاه نکردم !هر چند این هم باعث نشده بدیهای دور و برم رو متوجه نشم و اونها رو نبینم !ولی فرقی نیم کنه چه خوب ببینیم و چه بد ما داریم روزهامون رو شب می کنیم پس چه بهتر با خوش بینی سپری کنیم و حئاقلش اینکه که مثل بدبینی آدم رو افسرده و خسته نمی کنه !
هستی و دنیا سخاوتمند تر از اینی هستش که دارین نگاه می کنید .

درست می گی، اما آدم ها با هم متفاوت هستند، هر کس با یک زاویه ای به دنیا نگاه می کنه، مثل داستان فیل مولوی.
این که می گی چه افسرده باعث می شی که این حس به من تلقین شه

ناهید کوچولوو شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 03:01 http://mohandes-kocholooo.tk/

اپم

چشم

جوزا شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 12:03 http://2peikar.blogfa.com

کوتاه و دقیق و جامع !
حرف دل خیلی هامون رو زدی .

به خاطر مهتاب بود که اینطور شد

آوادخت شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 21:25

میگم این پدیده "لنگه کفش" هم میتونست عنوان خوبی برای این پست باشه.اخه اکثر دوستان انگار ناخودآگاه ازین ترکیب تو نوشته هاشون استفاده کردن

به خاطر اینکه علیه جرج بوش استفاده شد و بعد تبدیل به یک اپیدمی در در ظبقات متحجر منطقه شد، دوست نداشتم عنوانش را انتخاب کنم.
گویا شما خیلی دوست دارید که از لنگه کفش به عنوان ابزاری برای سرکوب اقایان استفاده شود

پــانـــدول یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 02:02 http://pendulum.persianblog.ir/

موندم حرفتو تایید کنم یا بگم اینطور نیست!!
اما یه چیزی رو راست گفتی
من یکی که وقتی دارم راه میرم انگار که توی میدون مین باشم خیلی مواظبم که پامو کجا میزارم , شاید شونه همون دوستی باشه که منو کشید بالا و خیلی صمیمی تو صورتم خندید
زمونه بدی شده

ستاره آسمان سه‌شنبه 24 اسفند 1389 ساعت 11:41

دنیا دنیای عجیبی هستش !
از بابت این جملاتی که گفتم متاسفم ! من خودم اهل مبارزه هستم و این حرفها بیشتر تکونم می ده تا تلقین به من بشه !درست می گین آدمها با هم فرق دارن
به نظرم ما فقط داریم با کلمات بازی می کنیم و خودمون رو گول می زنیم !
این روزها قدر دوستی و دوست داشتن و صداقت و یکرنگ بودن رو مردم کمتر می دونند ! می گن دوست داریم طرفمون دوستمون اینطور و آن طور باشه ولی وقتی سر راهمون قرار می گیره و اون دوست خودش هستش و ... بخاطر این شیرینی سادگی دوستمون و طرفمون و ... دلزده می شیم و بهش بی توجه و بی تفاوت و ... ! و اون هم بی صدا می گذاره و می ره !
و بعد دوباره در رویا و حسرت داشتن یک دوست و یک طرف و یک هم پا و یک سنگ صبور و ... می گردیم که خوب و سالم و ساده و ... باشه ؟!
راستش می گن داشتن یک چیز مثل یک توپ می مونه زیر پاته می زنی میره اون طرف زندگیت ! وبعد می دویی تا بهش برسی و باز تا پات می خوره بهش می زنی و اونو دورش می کنیم !
تا زمانی که قدر لحظه لحظه های زندگی و داشته هامون و موقعیتهامون رو ندونیم همیشه همین قدر از زندگیمون ناراضی هستیم !این خاصیت انسان فراموش کاره !
براتون آرزوی بهترینها رو دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد