اینجاست که آن ب نه ب ، بدردت می خورد حیف آن صابون ها که زدی، حالا گرسنه از حال نری روز اول که این ها را نوشتم، همه ی اتفاق ها افتاده بود، حیفم آمد برایتان ننویسم.
من این پست رو از اول به دید قصه نگاه نکرده بودم ، برای همین ناراحت شدم . این ضرب المثل ، یه نوع همدردی هست ، نمیدونم ضرب المثل فارسی معادلش داریم یا نه ؛ یعنی غصه نخور شاید خیر در دیگری باشد .
ممنون از همدردیت به سبک عرب، اینشالله خیرش هم میاد.
تا شاهرود راهی نیست از اونجا یه ده دقیقه بری به بسطام می رسی . شهر آروم و زیبایی است فکر کنم اواخر اسفند تا اوایل خرداد هوای خوبی داشته باشه . یه مهمانسرای جهانگردی هم داره که می تونی یکی دو شب بمونی و گردشی داشته باشی . درباره ی مقبره ی بایزید هم یه تحقیق داشته باش اینجوری بیشتر علاقه مند می شی به رفتن . ایشالا بری و خوش بگذره
شاهرود هم باید شهر قشنگی باشه،، مرسی از راهنمایی کاملت.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
اوهوم...
همه ی داستان ها مانند داستان تو نمی شوند، برخی، مانند این یکی آخرش هیچ است.
اینکه میگی خیلی درسته اتفاقهای عاطفی آرام و بیصدا می آیند و قبل از اینکه فکر کنی به اوج می رسند...
به قول شاعر، نرم نرمک می رسد بهار
این تجربه ی خوبی بوده. قدرش رو بدون !
تا چند روز بی اشتها شده بودم از این تجربه ی خوب،،،
نفهمیدم
یعنی نامزد داشت ؟
چقدر شکممون رو واسه شیرینی صابون زده بودیم
راستش ناراحت شدم .
اینجاست که آن ب نه ب ، بدردت می خورد
حیف آن صابون ها که زدی، حالا گرسنه از حال نری
روز اول که این ها را نوشتم، همه ی اتفاق ها افتاده بود، حیفم آمد برایتان ننویسم.
این که از همین ابتدا فهمیدی که این عشق ممنوعه ست خوبه.بدترین حالت زمانیه که احساساتت زیادشده باشه و بعد بفهمی .
آه....
دیشب چند بار این متن رو خوندم تا از شوک در بیام ؛ همچین پایانی براش تصور نمیکردم .
(ما یه ضرب المثلی داریم که میگه :خیرة فی غیرة )
چه شوکی؟؟؟، هنر داستان این است که تا آخر دست نویسنده را نخوانی....این ضرب ا المثل به فارسی چی میشه؟؟
من این پست رو از اول به دید قصه نگاه نکرده بودم ، برای همین ناراحت شدم .
این ضرب المثل ، یه نوع همدردی هست ، نمیدونم ضرب المثل فارسی معادلش داریم یا نه ؛ یعنی غصه نخور شاید خیر در دیگری باشد .
ممنون از همدردیت به سبک عرب، اینشالله خیرش هم میاد.
حس عاشقی در هر حالی زیباست ...
ولی من نفهمیدم آخرش چی شد ؟!
این یکی رو راست میگی..اتفاقا این هفته سریال آشنایی با مادر موضوعش به همین پست من مربوط بود.
آخرش یک چند روزی اینجا بود، بعد برش داشتم.
تا شاهرود راهی نیست از اونجا یه ده دقیقه بری به بسطام می رسی . شهر آروم و زیبایی است فکر کنم اواخر اسفند تا اوایل خرداد هوای خوبی داشته باشه . یه مهمانسرای جهانگردی هم داره که می تونی یکی دو شب بمونی و گردشی داشته باشی . درباره ی مقبره ی بایزید هم یه تحقیق داشته باش اینجوری بیشتر علاقه مند می شی به رفتن . ایشالا بری و خوش بگذره
شاهرود هم باید شهر قشنگی باشه،، مرسی از راهنمایی کاملت.