د لـــــــــــــ ــــــــفــــــ ــــــیــــــ ـــــــــن

ایــن هــمــه بـــــــی قـــ ــــراریــت از طـــلـــــب قـــ ــــرار تــــوســــت........طـــالــــب بـــــی قـــ ــــرار بــاش تــا کـــه قـــ ــــرار آیــــدت

د لـــــــــــــ ــــــــفــــــ ــــــیــــــ ـــــــــن

ایــن هــمــه بـــــــی قـــ ــــراریــت از طـــلـــــب قـــ ــــرار تــــوســــت........طـــالــــب بـــــی قـــ ــــرار بــاش تــا کـــه قـــ ــــرار آیــــدت

فیس بوک

این فیس بوک، دنیا جالبیست، مانند مراسم های عروسی، باید شیک و پیک باشی و لبخند بزنی، نمی توانی حالتی مثل پک زدن سیگار و فکر کردن به پیچیدیگی های دنیا را داشته باشی و بعد بگویی، آه از این زندگی خسته کننده و ملال آور،،،سریع کامنت می گذارند، دپرس و عده ای دیگر، هر چند هیچ نمی نویسند، در فکرشان هزار و یک فکر نامربوط می کنند و از نامردی هیچ کدام را برایت نمی گویند،، آن ها که همدردی می کنند، چند دسته اند، اما هیچ یک دردت را نمی فهمند، اویی که می فهمد هیچ نمی گوید، از ترس رسوایی،،برای یک نفر که سرش در حساب است چیزی می نویسی نگران می شوی، نکند آن ها که می خوانند حرف حساب نفهمند و دوباره آن هزار فکر نامربوط.....اینجا با فیس بوک فرق می کند، اول اینکه آدم های اطرافت را نمی شناسی، گاه می شود یک معضل و گاه می شود نعمت، نعمتش آن است که نه مقامشان را می دانی و نه گاه بر جنسیت شان مطمئنی، اینجا دارا و ندار یکی هستند، سیاه و سفید، فقیر و غنی، زشت و زیبا، کوچک و بزرگ، همه با هم برابرند، حتی مدارک جعلی یا واقعی دکترا و ...بدرد نمی خورد، فقط قلم ها و فکر ها ست که انسان ها را از هم تمیز می دهد، هرچند برخی دربار راه انداخته اند و باشگاه پزشکان و مهندسان ساخته اند*،، مهم نیست، حرف هایت را راحت می زنی، مانند اتاقک کلیسا، پیش کشیش** اعتراف می کنی بی آنکه نگران از شناخته شدنت باشی، اعتراف اصولا چیز خوبیست، بارهای الکی را تنهایی حمل نمی کنی.....

.

.

**شاید مجمع اسقف ها

.

.

.

نظرات 8 + ارسال نظر
باران جمعه 5 اسفند 1390 ساعت 14:42 http://hto.blogfa.com

توفیس بوک نمیشه خیلی ازحرفهای دل رونوشت نمیشه بانوشتن آرام شد؛گفتنی هااگر گفته بشه با انواع قضاوت روبرومیشه چه برسه به حرفهایی که نمیشه؛ که نباید گفت؛وبلاگ امن ترین جابرای حرفهای نگفته ست ؛دراینجاازقضاوت دوستانی که میشناسنت وفامیل درامان هستی

همیشه امن نیست، گاهی آشنایی تو را از خاطره ای دور پیدا می کند و گاه مزاحم هایی که فکر می کنند تو آن گم کرده شان هستی،، مورد دوم بیشتر برای خانم ها.

سایه جمعه 5 اسفند 1390 ساعت 20:43 http://private-note.persianblog.ir/

من معتقدم فیس بوک یه جور است و وبلاگ یه جور دیگه...فیس بوک کاملا مجازی نیست...تقریبا نیمه مجازیه..حداقل برای من اینطوره...انگار به جای اینکه هر روز بری و دوستهات وو آشناهات رو ببینی از طریق نت باهاشون در ارتباطی....

از دو هزار سال، صد، ده یا چهار سال قبل که نبود، الان اوضاع خیلی بهتره، در فیس بوک خلاقیتی توش نداری، اغلب وادار به کاری نمی شی و فکری نداری، اما اینجا اختصاصا مغزت درگیره، اونجا باید روزمره گیت رو به نمایش بگذاری اینجا روزمرگی را به نقد بکشی.. اونجا از آدم های دور و برم حسی ندارم، نبودن و بودنشون فرقی نداره، یک لایک کم یا زیاد، یک کامنت کم یا زیاد ...

[ بدون نام ] شنبه 6 اسفند 1390 ساعت 00:47

۱- اون جلوی ستاره ی اولی چرا خالیه ؟
۲- من خیلی با فیسبوک کار نمیکنم ، فقط در حد نیار و دسترسی سریع به بچه های دانشگاه .
3- فکر کردن هم ؛ هر کسی آزاده هر جور دوست داره در موردم فکر کنه ، من که نمیتونم جلوی فکرشون رو بگیرم !
فلم که به دلیل ادبیات ضعیف نداریم؛ فکر هم که در حال ساختنه و تغییره و هنوز کامل نشده

- دچار خود سانسوری شدم.
- خدا رو شکر، توش مخدر داره
- گاهی فکرها آزارت می دن، مانعت می شن و ....

ناهید کوچولووو شنبه 6 اسفند 1390 ساعت 01:37

ااا اسمم کجا غیبش زده ؟ توی کامنت گذاشتن خجالتی هستم ، اما دیگه وقتی کامنت میگذارم اسمم رو مینویسم که ،

آره اسمت رو بنویس تا تو رو هم متهم نکنمدست به اتهامم خوبه مبینی که !!

اصولا این افکار وقتی آزار دهنده هستنند که بادوستان فیسبوکی رودرواسی داشته باشی و همیشه اونها یک قسمتی از شخصیتت رو دیدنند باشنند .
یکساله که داریم مزاحم وبلاگت میشیم ،میدونم بدون هیچ نشانی هم قدرت تشخیص اسامی کامنت گذاران رو داری .

اومدم بگم امشب قرار اینجا بارون بیاد

بر عکسش هم صادقه، گاهی فرد تو رو می شناسه و بقیه نمی شناسنت و فکرها می کنند......شما مراحمید.
حالا بارون اومد؟ تهران شنبه و یکشنبه، ابری و کمی بارونی بود.

سایه دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 10:19 http://shadowplay.blogsky.com/

منهم اینجا رو بیشتر از فیس بوک دوست دارم . حریم خصوصی ای داره که باهش راحتم ...
مثلا تو رو نمی شناسم ولی باهت راحتم

آره، اینجا یه حریم داره، به اندازه حفاظت یک راکتور اتمی..
منم با شما راحتم و همیشه چهار زانو می شینم

ناهید کوچولووو چهارشنبه 10 اسفند 1390 ساعت 20:30

دم دم های صبح چند ثانیه بارون از پشت پنجره دیدم . فقط در حدی که زمین نم دار بشه بارون اومد .

بالاخره برای دیدن بارون باید یک سر بیای شمال...

محمد یکشنبه 21 آبان 1391 ساعت 00:38 http://lakfile.iran.sc

فیسبوک اصلا به درد نمیخوره و واقعا تکرار بیخود اتفاقات روزمرست، تازه چه دلیلی داره جیک و پیک زندگیتو واسه عالم و آدم جار بزنی و چه سودی میبری ازینکه آلبوم شخصی بزاری واسه هر کس و ناکسی ؟؟؟
مگه نمایشگاه اتومبیله ؟؟؟؟؟؟؟؟

واقعا فیسبوک حرام کردن وقت و ارزش و انسانیته

ولی وبلاگ رعایت حریم واقعی از مجازیه رعایت خیلی چیزاست که باید رعایت بشه
واسه خلق وبلاگ باید فکر کرد و دست به عقل و ادب و معرفت و شاید طنز و نقد برد، ولی واسه فیسبوک کافه روزمره خودتو تکرار کنی و خودتو و ارزشتو به اشتراک بذاری و گاهی هم بی خودی صفحه کلید کامپیوتر رو فشار بدی و..........
خلاصه بگم وبلاگ سرور فیسبوکه اصلا فیسبوک لیاقت نوکری وبلاگ رو هم نداره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد