د لـــــــــــــ ــــــــفــــــ ــــــیــــــ ـــــــــن

ایــن هــمــه بـــــــی قـــ ــــراریــت از طـــلـــــب قـــ ــــرار تــــوســــت........طـــالــــب بـــــی قـــ ــــرار بــاش تــا کـــه قـــ ــــرار آیــــدت

د لـــــــــــــ ــــــــفــــــ ــــــیــــــ ـــــــــن

ایــن هــمــه بـــــــی قـــ ــــراریــت از طـــلـــــب قـــ ــــرار تــــوســــت........طـــالــــب بـــــی قـــ ــــرار بــاش تــا کـــه قـــ ــــرار آیــــدت

فرشته

دیروز در کنار  فرشته، که از دیدنمان قرق شادی شده بود و بارها با صدای زیر و نازک زنانه اش در حالیکه اشک شوق زیر چشم هایش نمایان بود، می گفت " فرزانه خانم چه خوب کردین پیش ما اومدین" ، یاد قدیم ها افتادم، آن قدیم ها که او را در روپوش سورمه ای دبیرستانی اش می دیدم و برایم نمادی از درس خواندن شده بود. در میان هم سن و سال هایش دخترهای بیشتری بودند که از او جذاب تر و درس نخوان تر بودند، لاک قرمز می زدند و به سر وضع خود بیشتر می رسیدند  و ها ها، بلند می خندیدند، آن ها را بیشتر دوست داشتم و بیشتر برایشان می مردم، افسوس که سالها بعد فهمیدم، احساسات زیبای یک انسان دوست داشتنی تر است و ارزش مردن را بسیار بیشتر دارد.  

.


.........................................

* مانند پیامک هایی که این روزها ارسال می شود بد ندیدم در پایانش بنویسم " دکتر شریعتی در صد سالگی"

.

.

نظرات 11 + ارسال نظر
آرام یکشنبه 22 مرداد 1391 ساعت 18:28 http://khialebehesht.blogfa.com

همیشه وقتی می بینیموحواسمون جمع میشه که دیر شده...

به قول شاعر:
نمیدانم چرا اینگونه است؟
وقتی نگاه عاشقانه ی کسی به توست می بینی وبی تفاوت میگذری
وعاشقانه به کسی می نگری که دلش پیش تو نیست

فرشته بزرگتر از من بود، هفت هشت سالی، آن زمان کودکی بودم و از عشق چیزی نمی دانستم، او نماد بود......
راست می گویی فهم از آنچه که اتفاق می افتد و از انچه واقعیت دارد بسیار عقب تر است.

mori سه‌شنبه 24 مرداد 1391 ساعت 21:52 http://incidentaloma.persianblog.ir

به قول یکی... چشمه ای کنارت باشه و تو تشنه‌ی آتش باشی و نه آب!!!

مشکل روانییست، درمان نشده..

raha پنج‌شنبه 26 مرداد 1391 ساعت 10:39

adamhaye sade ra doust daram.
bouye naabe adam midahand..

بوی ناب....

سایه پنج‌شنبه 26 مرداد 1391 ساعت 12:31 http://private-note.persianblog.ir/

نگاه آدمها به مرور زمان نسبت به همه چیز عوض میشه....

آه، از دست زمان که همه چیز را تغییر می دهد...

H.k پنج‌شنبه 26 مرداد 1391 ساعت 20:15 http://bescot.blogsky.com

چشم یک هو خورد به این وبلاگ و این یادداشت...من یادمه دخترای راکه مانتوی سورمه ای می پوشیدند و لاک قرمز می زدند وبلند می خندیدند...
یاد خیلی چیزا افتادم...بگذریم...دلفین هم حیوان نجیبیست!

همین چشم خوردن هاست که اغاز ماجراهای زیادی می شود...دلفین را به هوشش می شناسند نه با نجابتش !!

ناهید کوچولووو جمعه 27 مرداد 1391 ساعت 16:08

هنوز هم سورمه ایی هست ؟ مدرسه ی ما هم دبیرستان سورمه ایی بود .

خیلی افسوس نخور
شاید بعد ها متوجه بشی ، هیچ شخصی ارزش مردن رو ندارد
دکتر شریعتی در دویست سالگی

خاکستری و قهوه ای و ....هم دیدم که می بوشند، ارزش مردن یک لاف است،، در این زمانه کسی برای کسی نمی میرد،، دختر دکتر شریعتی..

سایه چهارشنبه 1 شهریور 1391 ساعت 12:19

گاهی باید جذابیت رو جور دیگه ای تعریف کنیم ...

موافقم...

raha چهارشنبه 1 شهریور 1391 ساعت 13:41

omadam nazar bezaram didam nist..

آره، برداشتم.

ناهید کوچولووو پنج‌شنبه 2 شهریور 1391 ساعت 18:37

حتما باز دوباره سانسور کردی

این بالای وبلاگت یه جوری شده ؛ انگار چیزی کم شده .

دقیقا، خود سانسوری..ریدر این سانسورها رو نشون نمی ده؟

ناهید کوچولووو پنج‌شنبه 2 شهریور 1391 ساعت 18:40

آهان ؛ تبلیغ بود

H.k دوشنبه 6 شهریور 1391 ساعت 22:07 http://bescot.blogsky.com

هوش...در برابر نجابت!
مرز بندی جالبی نیست...می دونی از چه نظر می گم تمام دخترای که مانتو سورمه ای می پوشیدند و لاک قر مز می زدند وبلند می خندیدند را اگر یک تست هوش از شان می گرفتی می دیدی که با هوشند! اصلا معلوم بود که با هوشند ولی دخترای نجیب...نه پنجاه پنجاه تو شون با هوش پیدا می کنی...ولی دلفین هم نجیبه هم با هوشه هم...عجیبه!
شاید این مرز بندی بین آدم و حیوان یک جور نباشه...بگذریم.
پس نتیجه می گیریم دلفین حیوان نجیبه با هوشی می باشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد