دیروز در کنار فرشته، که از دیدنمان قرق شادی شده بود و بارها با صدای زیر و نازک زنانه اش در حالیکه اشک شوق زیر چشم هایش نمایان بود، می گفت " فرزانه خانم چه خوب کردین پیش ما اومدین" ، یاد قدیم ها افتادم، آن قدیم ها که او را در روپوش سورمه ای دبیرستانی اش می دیدم و برایم نمادی از درس خواندن شده بود. در میان هم سن و سال هایش دخترهای بیشتری بودند که از او جذاب تر و درس نخوان تر بودند، لاک قرمز می زدند و به سر وضع خود بیشتر می رسیدند و ها ها، بلند می خندیدند، آن ها را بیشتر دوست داشتم و بیشتر برایشان می مردم، افسوس که سالها بعد فهمیدم، احساسات زیبای یک انسان دوست داشتنی تر است و ارزش مردن را بسیار بیشتر دارد.
.
.........................................
* مانند پیامک هایی که این روزها ارسال می شود بد ندیدم در پایانش بنویسم " دکتر شریعتی در صد سالگی"
.
.
همیشه وقتی می بینیموحواسمون جمع میشه که دیر شده...
به قول شاعر:
نمیدانم چرا اینگونه است؟
وقتی نگاه عاشقانه ی کسی به توست می بینی وبی تفاوت میگذری
وعاشقانه به کسی می نگری که دلش پیش تو نیست
فرشته بزرگتر از من بود، هفت هشت سالی، آن زمان کودکی بودم و از عشق چیزی نمی دانستم، او نماد بود......
راست می گویی فهم از آنچه که اتفاق می افتد و از انچه واقعیت دارد بسیار عقب تر است.
به قول یکی... چشمه ای کنارت باشه و تو تشنهی آتش باشی و نه آب!!!
مشکل روانییست، درمان نشده..
adamhaye sade ra doust daram.
bouye naabe adam midahand..
بوی ناب....
نگاه آدمها به مرور زمان نسبت به همه چیز عوض میشه....
آه، از دست زمان که همه چیز را تغییر می دهد...
چشم یک هو خورد به این وبلاگ و این یادداشت...من یادمه دخترای راکه مانتوی سورمه ای می پوشیدند و لاک قرمز می زدند وبلند می خندیدند...
یاد خیلی چیزا افتادم...بگذریم...دلفین هم حیوان نجیبیست!
همین چشم خوردن هاست که اغاز ماجراهای زیادی می شود...دلفین را به هوشش می شناسند نه با نجابتش !!
هنوز هم سورمه ایی هست ؟ مدرسه ی ما هم دبیرستان سورمه ایی بود .
خیلی افسوس نخور
شاید بعد ها متوجه بشی ، هیچ شخصی ارزش مردن رو ندارد
دکتر شریعتی در دویست سالگی
خاکستری و قهوه ای و ....هم دیدم که می بوشند، ارزش مردن یک لاف است،، در این زمانه کسی برای کسی نمی میرد،، دختر دکتر شریعتی..
گاهی باید جذابیت رو جور دیگه ای تعریف کنیم ...
موافقم...
omadam nazar bezaram didam nist..
آره، برداشتم.
حتما باز دوباره سانسور کردی
این بالای وبلاگت یه جوری شده ؛ انگار چیزی کم شده .
دقیقا، خود سانسوری..ریدر این سانسورها رو نشون نمی ده؟
آهان ؛ تبلیغ بود
هوش...در برابر نجابت!
مرز بندی جالبی نیست...می دونی از چه نظر می گم تمام دخترای که مانتو سورمه ای می پوشیدند و لاک قر مز می زدند وبلند می خندیدند را اگر یک تست هوش از شان می گرفتی می دیدی که با هوشند! اصلا معلوم بود که با هوشند ولی دخترای نجیب...نه پنجاه پنجاه تو شون با هوش پیدا می کنی...ولی دلفین هم نجیبه هم با هوشه هم...عجیبه!
شاید این مرز بندی بین آدم و حیوان یک جور نباشه...بگذریم.
پس نتیجه می گیریم دلفین حیوان نجیبه با هوشی می باشد.