آقای سروش نیستن، الان تو جلسه هست،، آقای سروش دارن مذاکره می کنن، آقای سروش جلسه هستن،، آقای سروش جلسه هستن و ..... این نتیجه ی تماس هاس مکرر و چند روزه ام با یکی از مشاورین بزرگ املاک تهران بود،،،بنگاهی که مساحتش به هشت متر مربع نمی رسید، داخلش شش مشاور نشسته اند و روز پنج شنبه که در مقابلشان نشستم، همه ی شان موهایی ژل زده که آرایش گرشان ماهرانه، موهایشان را خرد و ابروهایشان را برداشته بود، در دست هریک گوشی های هوشمند اپل یا سامسونگ، و همه ی سرها داخل موبایل یا مونیتورهایشان، گویی در دفتر طراحی شرکت های مهم فن آوری کار می کنند. وارد بنگاه می شوی، سراپایت را می سنجند و متناسب ِارزیابیشان پاسخ هایت را می دهند،،، در واقع در پی یافتن دختران و زنان پولدار و دقیق تر بیوه،،،پاسخ هایشان باید اصلاح می شد، اقای سروش دستشویی هستند، آقای سروش با دوست دخترشان هستند، اقای سروش رفته اند آپارتمان نشان بدهدند، اقای سروش در اتاق خواب با.... هستند، زجر آور تر برایم نیشخندیست که پس از این پاسخ ها می زنند، فکر می کنند هالویی....
.
.
.
.
.
.
اون ها به دروغ خودشون نیشخند می زنند ، تو هم یک لبخند میزدی ، کافی بود .
دقیقا این کارو می کنم...
بدهدند = بدهند
ona niaz be adab shodan daran
به قولی..دیدار به قیامت.
حالا از کجا انقدر مطمئنی که آقای سروش اونجاهایی هست که تو فکر می کنی ...شاید واقعا نیست چون کار داره
دوستانم در میان همه ی اقشار هستند و کمی با رفتارهای شغلی شان آگاهم...