د لـــــــــــــ ــــــــفــــــ ــــــیــــــ ـــــــــن

ایــن هــمــه بـــــــی قـــ ــــراریــت از طـــلـــــب قـــ ــــرار تــــوســــت........طـــالــــب بـــــی قـــ ــــرار بــاش تــا کـــه قـــ ــــرار آیــــدت

د لـــــــــــــ ــــــــفــــــ ــــــیــــــ ـــــــــن

ایــن هــمــه بـــــــی قـــ ــــراریــت از طـــلـــــب قـــ ــــرار تــــوســــت........طـــالــــب بـــــی قـــ ــــرار بــاش تــا کـــه قـــ ــــرار آیــــدت
نظرات 10 + ارسال نظر
ناهید کوچولووو جمعه 17 آذر 1391 ساعت 18:04

این اضطراب پست پایینی روتونستم بخونم ، اظصراب رو میگم
اما این اصلا نمیشه بخونیش .

دو تا حرف ساکن کنار هم قرار گرفتن اینطور شدن...

ناهید کوچولووو جمعه 17 آذر 1391 ساعت 18:09

دست خط کیه ؟ کسی که این نوشته رو نوشته ، چپ دست نبوده ؟

آدم بد خط با دست راست هم می تونه چنین افتضاحی به بار بیاره، منم

H.k شنبه 18 آذر 1391 ساعت 17:59 http://bescot.blogsky.com

مجله...خوب و عالی است.

دقیقا..

raha شنبه 18 آذر 1391 ساعت 19:10

Ehtemalan sokut dar barabare sokut,dastan ghafelgir konande o khob bud

بعضی ها با جنازه فرق ندارند، نمی دانند چه می خواهند و زندگی را برای خود و بقیه تلخ می کنند...

mina یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 15:05 http://www.moj1364.blogfa.com

به عنوان بهترین دست خط سال شناخته نشد اونوقتدر حقش اجحاف شد انصافا

زرشک ندادی، جای شکرش باقیست...

سایه یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 19:50 http://private-note.persianblog.ir/

شبیه چک نویسهای منه....من هم همین قدر خط خطی می کنم...

آدم ها، به هم، با هم، شباهت های زیادی دارند، امیدوارم به اخلاق من شبیه نباشید

mina یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 20:59 http://www.moj1364.blogfa.com

کودک درونم کودک درونهای قدیم

دقیقا نفهمیدم، مخصوصا کودک درون های قدیم را...

mori پنج‌شنبه 23 آذر 1391 ساعت 13:17 http://incidentaloma.persianblog.ir

کودک درون ما که فعلا نمی گذارد درس بخوانیم... از همین افکار به خورد ما می دهد پدر سگ!!!

کودک درونتان را بدلیل درس خواندن خیلی وقت است سرکوب کرده اید، حالا دارد عصیان می کند و احتمالا به شما از همین فحش های اب دار می دهد !!

سارا جمعه 24 آذر 1391 ساعت 12:47 http://sazesara.blogfa.com/

صدای شکستنی را بس که شنیدم دیگر حتی جر و بحثی هم نمی کنم نه با همسایه، نه با هم خانه و نه حتی با خودم...

سلام
زیبا و روان می نویسید. آدم می تواند احساسات قلم را قورت دهد هنگامی که مشغول این سطور بوده...
دست مریزاد

زیاد نشنیده ام، اما هیچگاه حوصله اش را نداشته ام، حتی این صدای شکستنی، تنها در ذهنم بوده ، ذهن عصیانگری که جسم را تحریک به شکستن می کند....
سلام
هر آنچه که درباره ی نوشتنم فکر نمی کردم، گفتید، فکر می کردم سـ َخت و ک ُند و سـ َنگین است.
ممنون از لطف و تعریف تان.

سارا دوشنبه 4 دی 1391 ساعت 16:21 http://sazesara.blogfa.com/

درود بر شما
دوست عزیز باورتان می شود که من چه عاشقم بر این برگه کاغذ؟
کاغذ هایی که رویشان بدخط می نوشتیم، خط می زدیم بعضی از جاها را، بعضی از کلمات را پررنگ می کردیم، از این ور به آن ور فلش می کشیدیم، گاهی خودکار وسطش تمام می شد و بقیه را با مداد می نوشتیم...
ولی حالا همه چیزمان شده یک صفحه کلید بی جان، که ردی به جا نمی گذارد از آن خط خوردگی ها، خط خوردگی هایی که راوی لحظات رفته عمرمان بودند و تنها برای ما معنا داشتند و نه هیچ کس دیگری...

متن هم زیبا بود. گیرا بود و در آخر شوک می داد. از آن شوک ها که نمی شود از اول حدسش زد، قلم شیوا و تیزبینی دارید دوست من

و چه خوب که این برگه کاغذ را گذاشتید، من هنوز مفتون نوستالژی های خود هستم، نوستالژی هایی که این برگه کاغذ با خود آورد، از این برگه متشکرم و از شمای دوست...

برقرار باشید

سلام سارای عزیز
نوشتن روی ان کاغذها با خودکار های آبی بیک عالمی داشت، آن زمان می دانستی بزرگترین نویسنده ها روی این کاغذها و با بیک می نویسند، غره می شدی و لحطه ای خودت را با یکی از آن ها اشتیباه می گرفتی، خز کشیدن روی نوشته ها و تکرار کلمات جدید، تلاش ذهنی بود برای بهتر شدن، کاغذها را باید در هفت سوراخ قایم می کردی تا کسی نداند در جعبه ی خاکستری سرت چه می گذرد و سالها بعد وقت خواند، سرشار از خاطره می شدی و دلتنگ آن روزها....حالا روزگار عوض شده، عصر ایفون و گالکسی شده، همه چیز در جایی ذخیره می شود که هیچ چیز را تداعی نمی کند ....

متن را در حالتی عصبانی و ناراحت نوشته بودم..

همه ی ما به دنبال نوستالژی هایمان هستیم، هر کس به گونه ای و شما خاطرات گذشته ی تان را در این کاغذ یاد آوری کردید، ممنون از کامنت دلگرم کننده تان.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد