د لـــــــــــــ ــــــــفــــــ ــــــیــــــ ـــــــــن

ایــن هــمــه بـــــــی قـــ ــــراریــت از طـــلـــــب قـــ ــــرار تــــوســــت........طـــالــــب بـــــی قـــ ــــرار بــاش تــا کـــه قـــ ــــرار آیــــدت

د لـــــــــــــ ــــــــفــــــ ــــــیــــــ ـــــــــن

ایــن هــمــه بـــــــی قـــ ــــراریــت از طـــلـــــب قـــ ــــرار تــــوســــت........طـــالــــب بـــــی قـــ ــــرار بــاش تــا کـــه قـــ ــــرار آیــــدت

در مطب

دو خواهر یکی با مانتو شلوار تمام چرم و دیگری با شلوار چرم از همان جنس و با پالتویی از جنس کشمیر به تن، چکمه ها از مدل وینتر 2012 با خزهایی در ساقشان، موهایی مش کرده و آرایشی غلیظ، پا روی پا انداخته و نظاره گر سایرین، گاه فخر فروشی می کردند،،،، همیشه گفته اند، مادر را ببی، دختر را ببر، مادرشان زنی چادری و معمولی ، روسری ساده و چهره ای نه چندان مدرن،  بیشتر به زنی تازه شهری شده می آمد، احتمالا بعد از مهاجرت فلان پسر فامیل به شهر و بازگشت مجددش برای انتخاب همسر در روستای شان، این وصلت سر گرفته،، از فخر فروشی دخترها زمان زیادی نگذشته، مادر و دختری با وقت قبلی می آیند، مادر با بالتویی کرم رنگ، چهره ای شهر نشین تر داشت و دختر با کت دامنی مشکی تا بالای زانو و پالتوی مشکی کمی کوتاهتر از دامن، به جای چکمه، کفش پاشنه بلند پوشیده بود، جوراب مشکی پاریزن به پا کرده بود، آرایشش زیاد اما به اندازه و دلنشین تر می آمد و انصافا، خوش هیکل تر و زیباتر از دو خواهر بود، خواهرها با چشمانی گرد شده و در اصطلاح عوام باباغوری به دختر نگاه می کردند تا اینکه یکی از خواهرها تحمل نیاورد و گفت، توی این سرما که نمی شه دامن و جوراب پوشید !!! و سپس با چشمانی خیره دخترک را تا نشستن روی صندلی همراهی کردند. 

داخل مطب به پزشک می گویم از مزایای قرار گرفتن کنار متخصص زنان، افزایش نور ِ چشمان مردان و البته سردرد است، که هرجا زنان باشند حرف می زنند و سالن انتظار،  کم از حمام زنانه نخواهد داشت، می گوید، متخصص زنان، همسرم هست.

.

.

.

. 

.

نظرات 8 + ارسال نظر
ناهید کوچولووو پنج‌شنبه 28 دی 1391 ساعت 22:41

در مطب :-
هر کسی سرگرم موبایل ، ای پد ، قران ، بروشور ها یا کتاب های داخل اتاق انتظار ..
همه سرها پایین فقط گاهی صدای تکون خوردن و جابه جا شدن در صندلی به گوش می رسه ؛ یا صدای برخورد دکمه ها با موبایل .. بعد هم پرستار اسمت رو صدا می زنه ..
قسمت انتظار خانم ها و آقایان جدا .

شاید اگر آنجا بودم از لابلای آنها هم چیزهایی در می آوردم...
چه جالب، خوبه قطر نیستیم، مثلا با یک بچه ی بیمار تو بغل، بچه را دست کی بسباریم، بدر یا مادر...

ناهید کوچولووو پنج‌شنبه 28 دی 1391 ساعت 22:42

برام سواله ؛
چرا پ رو ب مینویسی ؟

بایاس کامپیوترم رو سوزوندم، وقتی بایاسش عوض شد، و گویا این صفحه کلید هم از نوع کانادایی شد که به هیچ وجه با عربی و فارسی سازگاری ندارد، حالا باید پ را از کیبورد ویندوز تایپ کنم، همیشه کار راحتی نیست...

سارا یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 00:52 http://sazesara.blogfa.com/

نور چشمتان مستدام و سردردتان پرتقالی جناب...

انصافاً مورد دوم وجیهه تر به نظر می آمد...

البته وقتی جهان یخ بزند، دیگر بی حس می شوی، آنوقت می توانی در این سرما هم هر چه که دلت می خواهد را بپوشی...

و اگر آدمها حرف نزنند، سکوت، عالم را خفه خواهد کرد. حالا چه زنان حرف بزنند و چه مردان...

برقرار باشید

راستی سلام و رسیدن به خیر...

سردر هایمان که خوشه ایست
مورد دوم و اول هر دو وجیهه بودند، مهم قلب های ادمیان هست
دنیای من که خیلی وقت هست یخ زده و با هیج پوشاکی گرم نمی شود
.....

سسلام و خیر و مقدم بر شما.

رها یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 19:40

درخت هر چه پربارترافتاده تر .

دنیا عوض شده، هرچه پر سر صداتر مطلوب تر...

خانوم دکتر سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 21:42 http://ims2001.blogfa.com

اجازه دارم بپرسم شما با کدومش موافقید؟
من بیشتر شبیه مادر اون دخترهام....!
و شما می تونید بهم بگید چرا من رو که لااقل الان به نظرم میاد وجهه اجتماعی م در حدی نیست که اصلا برام ظاهر هیچ مهم باشه بخاطر ظاهرم مورد انتقاد قرار میدن؟ مردم نمی پسندند یه خانومی جذاب نباشه...من هم البته فعلا کاری به این مردم ندارم!
دلیلش رو دقیقا نمی دونم
اما تا جایی که یادمه حجاب تعریف داشت توی دینی که داشتیم...که حتما بیشتر از گردی صورت و دست ها تا مچ نبود!

پوشش انسان ها نمی تواند معیاری برای سنجش انسانیت انسان ها باشد، اما می تواند بیانگر راه هایی باشد که هر کس برای خود در زندگی برای رسیدن به آن انسانیت انتخاب می کند.

ریشم را می زنم و به صورتم افتر شیو و کرم و عطر می زنم ، غذایم را متناسب و به اندازه می خورم تا فُرم خود را حفظ کنم و .... همه ی این ها را برای حفط جذابیت می کنم و دیگران نیز با این معیار دیگری را تا حدی مورد سنجش قرار می دهند، اگر کسی بگوید که این ها را برای اینکه سکسی تر بشوی انجام می دهی، آنگاه یک توهین است و نشان.....، یعنی این کارهای انجام شده من در یک محیط مردانه برای سکسی تر کردن خودم هست!!!..... فرق است میان ظاهری جذاب داشتن تا سکسی... جذاب بودن چندان هم بد نیست، که مسلمانان در تصاویری که به پیامبر و امام علی منتصب می کنند با توجه به نژاد و ...، سعی می کنند طاهری جذاب از این دو نمایش دهند، چرا؟
.
نه عالم دینم و نه محقق آن، اما چند صد سالی هست که مسلمانان اجازه ی هر نوع تفسیر و اندیشه ی جدیدی به دین را بسته اند، فکر می کنم اگر این افکار اجازه ورود داشتند، امروز آداب دینمان، از جمله حجاب، به آنچه که خدا و رسولش انتظار داشتند، نزدکتر بود.

آبگینه جمعه 6 بهمن 1391 ساعت 14:18 http://abginehman.blogfa.com

دیگه نمیشه رو بعضی از ضرب المثل های قدیمی حساب کرد
بنظرم دلنشین تر بودنه مادر و دختره دوم بخاطره عدم تظاهرشون بوده
باز هم که به حرف زدن خانم ها شکایت شد! این یک هنره، ما چیکار کنیم شما هنر ندارید

ضرب المثل ها همیشه کاربرد دارند
موافقم، همونی بودند که نشون می دادند، به متلک اندازی خانم ها شکایت کردم

رها یکشنبه 8 بهمن 1391 ساعت 00:19

منظورم از افتاده تر به نوع پوشش نبود بلکه به اخلاق اون دو خواهر که فخر فروشی میکردند بود.

منم منظورت رو فهمیدم، بخاطر همین گفتم هرچه پر سر صداتر مطلوب تر...

mori جمعه 20 بهمن 1391 ساعت 12:30 http://incidentaloma.persianblog.ir

فقط تو مطب متخصص زنان ازین خبراست!!!

هر جا که زن باشد ازین خبرها هست!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد