این روزها که هنوز سرحالی، باید قاب عکسی برای خودت فراهم کنی و در جای مناسبی به دیوار آویزان ، تا هر بار که به آن نگاه می کنی به یاد اوری چگونه زندگی ات فردا دیر خواهد شد.
مطمین نیستم... قاب عکس! در مورد کامنت های قبلی ( در مورد مادر و ددختر...) که داده بودم متوجه مطلبی که فرموده بودید نشدم...یا شما خیلی عالی نوشته اید که در لفافه زیبایی نظرتان آشکار نشود!......یا امشب خیلی خسته ام. و به عمق فکر نمی کنم..
به چی، قاب عکس، چرا ؟ . درباره شان سعی کردم قضاوت نکنم، روایتگر بودم، امیدوارم که پاسخ طولانی ام برایتان خسته کننده نبوده باشد........
می دونید...وقتی آدم قاب عکس بزرگی از خودش داره می تونه چند تا جنبه داشته باشه... یکی اینه که هر روز بهش نگاه می کنه...میگه حیف جوونی ت...حیف عمر که داری میگذرونی...حیف تو که داری حرووم میشی... یکی اینه که هر روز به خودش میگه من خیلی توپم!نبودی بهتر از تو در مرغان.... یکی ش هم اینه که هر روز می بینه میگه ببین چه قیافه مصمم یا معصوم یا ... داری ! اینقدر نامردی نکن! یک کم آدم باش!!!! و خلاصه خوبه یه عکس نه چندان بزرگ برای خودت داشته باشی که یادت نره این آدم پفکی همون آدم کوچولوی سابقه... نمی دونم...باز هم مطمین نیستم برای همه خوب باشه فکرتون! اما واقعا سبک نوشتارتون برام تحسین برانگیزه!!!غامض در عین سادگی!
توی ذهنم قاب عکس بزرگی متصور نبودم، شاید اندازه یک کتاب، یا صفحه A4، خاصیت زمان این است که فکرها ی خام و لبه دار مانند گوشه های مربعی را پخته تر و منحنی تر می کند، گوشه های مستطیل را پخ می زند، عکس های خام گذشته را آدم پخته امروز که ببیند، شاید برای تصمیم بعدی اینده اش محتاط تر عمل کند، آنجا که می فهمد روزی به فکرهای خام ِامروزش خواهی خندید و از همه .مهمتر گذر عمر را خواهی دید ... . شاید قاب عکس با این تعریف شما، برای هر کسی مناسب نباشد. . همین که نوشته ها را میخونید و حس تان را از نوشته ها می گویید، ممنون.
قاب را خیلی سال هاست دارم. بسته به حال هر روزم، با دیدنه قاب فکرهام مختلفه. یک روز افتخار به سرزنده و شاد بودن. روزه دیگر فکر کردن به قیافه معصوم سابق و تغییراتم! .... شاید در آینده افسوس گذره زمان.
گویا حرفهای "خانم دکتر" در چند کامنت بالاتر درست بوده،، دروغ چرا، گاهی من هم با دیدن عکس هایم وسوسه میشوم...افسوس را همه روزی خواهیم خورد.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
درسته ، ...
و روز به روز خوشبختی های اون روز عکس رو بیشتر درک میکنی . و میپرسی این واقعا من بودم ؟ !!
به خوشبختی ها نه، می گویی با زمان از دست رفته چکار کردم....
به قولی زود دیر می شود، یا به قول شاملو زندگی به طرز بی شرمانه ای کوتاه است!
البته هنوز دیر نشده است، بهتر است همین دقایق را بیابیم...
ﺧﻴﻠﻲ ﻭﻗﺘﻬﺎﻳﺎﺩﻣﻮﻥ ﻣﻴﺮﻩ ﻛﻪ ﺟﻮﺍﻧﮯ ﻭﻋﻤﺮﺩﺍﺭﻩ ﻣﻴﮕﺬﺭﻩ ﻭﻧﻴﺎﺯﺑﻪ ﺗﻠﻨﮕﺮﺩﺍﺭﻳﻢ
در ادامه جمله هایت، وقتی که یادمون میاد، می بینیم چقدر زمان از دست دادیم..
ﺍﺳﻤﻢ ﺟﺎﻣﻮﻧﺪ
مطمین نیستم...
قاب عکس!
در مورد کامنت های قبلی ( در مورد مادر و ددختر...) که داده بودم متوجه مطلبی که فرموده بودید نشدم...یا شما خیلی عالی نوشته اید که در لفافه زیبایی نظرتان آشکار نشود!......یا امشب خیلی خسته ام. و به عمق فکر نمی کنم..
به چی، قاب عکس، چرا ؟
.
درباره شان سعی کردم قضاوت نکنم، روایتگر بودم، امیدوارم که پاسخ طولانی ام برایتان خسته کننده نبوده باشد........
آخ که اگر بدانیم ...
می بینم که بر لب جوی نشسته اید و گذر عمر را درک می کنید...
می دونید...وقتی آدم قاب عکس بزرگی از خودش داره می تونه چند تا جنبه داشته باشه...
یکی اینه که هر روز بهش نگاه می کنه...میگه حیف جوونی ت...حیف عمر که داری میگذرونی...حیف تو که داری حرووم میشی...
یکی اینه که هر روز به خودش میگه من خیلی توپم!نبودی بهتر از تو در مرغان....
یکی ش هم اینه که هر روز می بینه میگه ببین چه قیافه مصمم یا معصوم یا ... داری ! اینقدر نامردی نکن! یک کم آدم باش!!!!
و خلاصه خوبه یه عکس نه چندان بزرگ برای خودت داشته باشی که یادت نره این آدم پفکی همون آدم کوچولوی سابقه...
نمی دونم...باز هم مطمین نیستم برای همه خوب باشه فکرتون!
اما واقعا سبک نوشتارتون برام تحسین برانگیزه!!!غامض در عین سادگی!
توی ذهنم قاب عکس بزرگی متصور نبودم، شاید اندازه یک کتاب، یا صفحه A4، خاصیت زمان این است که فکرها ی خام و لبه دار مانند گوشه های مربعی را پخته تر و منحنی تر می کند، گوشه های مستطیل را پخ می زند، عکس های خام گذشته را آدم پخته امروز که ببیند، شاید برای تصمیم بعدی اینده اش محتاط تر عمل کند، آنجا که می فهمد روزی به فکرهای خام ِامروزش خواهی خندید و از همه .مهمتر گذر عمر را خواهی دید ...
.
شاید قاب عکس با این تعریف شما، برای هر کسی مناسب نباشد.
.
همین که نوشته ها را میخونید و حس تان را از نوشته ها می گویید، ممنون.
عکس ها خاطره عجیبی از آدمهان....
و یادگاری های از زمان از دست رفته...
ممنون از لینک
این را هم بخوانید
http://persian.iranhumanrights.org/1391/11/ghazian_3/
قاب را خیلی سال هاست دارم.
بسته به حال هر روزم، با دیدنه قاب فکرهام مختلفه.
یک روز افتخار به سرزنده و شاد بودن. روزه دیگر فکر کردن به قیافه معصوم سابق و تغییراتم! ....
شاید در آینده افسوس گذره زمان.
گویا حرفهای "خانم دکتر" در چند کامنت بالاتر درست بوده،، دروغ چرا، گاهی من هم با دیدن عکس هایم وسوسه میشوم...افسوس را همه روزی خواهیم خورد.