د لـــــــــــــ ــــــــفــــــ ــــــیــــــ ـــــــــن

ایــن هــمــه بـــــــی قـــ ــــراریــت از طـــلـــــب قـــ ــــرار تــــوســــت........طـــالــــب بـــــی قـــ ــــرار بــاش تــا کـــه قـــ ــــرار آیــــدت

د لـــــــــــــ ــــــــفــــــ ــــــیــــــ ـــــــــن

ایــن هــمــه بـــــــی قـــ ــــراریــت از طـــلـــــب قـــ ــــرار تــــوســــت........طـــالــــب بـــــی قـــ ــــرار بــاش تــا کـــه قـــ ــــرار آیــــدت

قاب عکس

 این روزها که هنوز سرحالی، باید قاب عکسی برای خودت فراهم کنی و در جای مناسبی به دیوار آویزان ، تا هر بار که به آن نگاه می کنی به یاد اوری چگونه زندگی ات فردا دیر خواهد شد.

.

.

.

نظرات 10 + ارسال نظر
ناهید کوچولووو جمعه 6 بهمن 1391 ساعت 19:00

درسته ، ...
و روز به روز خوشبختی های اون روز عکس رو بیشتر درک میکنی . و میپرسی این واقعا من بودم ؟ !!

به خوشبختی ها نه، می گویی با زمان از دست رفته چکار کردم....

H.k جمعه 6 بهمن 1391 ساعت 19:39 http://bescot.blogsky.com

به قولی زود دیر می شود، یا به قول شاملو زندگی به طرز بی شرمانه ای کوتاه است!

البته هنوز دیر نشده است، بهتر است همین دقایق را بیابیم...

[ بدون نام ] جمعه 6 بهمن 1391 ساعت 23:19

ﺧﻴﻠﻲ ﻭﻗﺘﻬﺎﻳﺎﺩﻣﻮﻥ ﻣﻴﺮﻩ ﻛﻪ ﺟﻮﺍﻧﮯ ﻭﻋﻤﺮﺩﺍﺭﻩ ﻣﻴﮕﺬﺭﻩ ﻭﻧﻴﺎﺯﺑﻪ ﺗﻠﻨﮕﺮﺩﺍﺭﻳﻢ

در ادامه جمله هایت، وقتی که یادمون میاد، می بینیم چقدر زمان از دست دادیم..

raha جمعه 6 بهمن 1391 ساعت 23:20

ﺍﺳﻤﻢ ﺟﺎﻣﻮﻧﺪ

خانوم دکتر شنبه 7 بهمن 1391 ساعت 22:58 http://ims2001.blogfa.com

مطمین نیستم...
قاب عکس!
در مورد کامنت های قبلی ( در مورد مادر و ددختر...) که داده بودم متوجه مطلبی که فرموده بودید نشدم...یا شما خیلی عالی نوشته اید که در لفافه زیبایی نظرتان آشکار نشود!......یا امشب خیلی خسته ام. و به عمق فکر نمی کنم..

به چی، قاب عکس، چرا ؟
.
درباره شان سعی کردم قضاوت نکنم، روایتگر بودم، امیدوارم که پاسخ طولانی ام برایتان خسته کننده نبوده باشد........

رکسانا یکشنبه 8 بهمن 1391 ساعت 12:08 http://iranbanooo.blogsky.com

آخ که اگر بدانیم ...

می بینم که بر لب جوی نشسته اید و گذر عمر را درک می کنید...

خانوم دکتر یکشنبه 8 بهمن 1391 ساعت 23:44

می دونید...وقتی آدم قاب عکس بزرگی از خودش داره می تونه چند تا جنبه داشته باشه...
یکی اینه که هر روز بهش نگاه می کنه...میگه حیف جوونی ت...حیف عمر که داری میگذرونی...حیف تو که داری حرووم میشی...
یکی اینه که هر روز به خودش میگه من خیلی توپم!نبودی بهتر از تو در مرغان....
یکی ش هم اینه که هر روز می بینه میگه ببین چه قیافه مصمم یا معصوم یا ... داری ! اینقدر نامردی نکن! یک کم آدم باش!!!!
و خلاصه خوبه یه عکس نه چندان بزرگ برای خودت داشته باشی که یادت نره این آدم پفکی همون آدم کوچولوی سابقه...
نمی دونم...باز هم مطمین نیستم برای همه خوب باشه فکرتون!
اما واقعا سبک نوشتارتون برام تحسین برانگیزه!!!غامض در عین سادگی!

توی ذهنم قاب عکس بزرگی متصور نبودم، شاید اندازه یک کتاب، یا صفحه A4، خاصیت زمان این است که فکرها ی خام و لبه دار مانند گوشه های مربعی را پخته تر و منحنی تر می کند، گوشه های مستطیل را پخ می زند، عکس های خام گذشته را آدم پخته امروز که ببیند، شاید برای تصمیم بعدی اینده اش محتاط تر عمل کند، آنجا که می فهمد روزی به فکرهای خام ِامروزش خواهی خندید و از همه .مهمتر گذر عمر را خواهی دید ...
.
شاید قاب عکس با این تعریف شما، برای هر کسی مناسب نباشد.
.
همین که نوشته ها را میخونید و حس تان را از نوشته ها می گویید، ممنون.

سایه جمعه 13 بهمن 1391 ساعت 14:09 http://private-note.persianblog.ir/

عکس ها خاطره عجیبی از آدمهان....

و یادگاری های از زمان از دست رفته...

رکسانا جمعه 13 بهمن 1391 ساعت 21:06 http://iranbanooo.blogsky.com

ممنون از لینک

این را هم بخوانید

http://persian.iranhumanrights.org/1391/11/ghazian_3/

آبگینه جمعه 13 بهمن 1391 ساعت 21:14 http://abginehman.blogfa.com

قاب را خیلی سال هاست دارم.
بسته به حال هر روزم، با دیدنه قاب فکرهام مختلفه.
یک روز افتخار به سرزنده و شاد بودن. روزه دیگر فکر کردن به قیافه معصوم سابق و تغییراتم! ....
شاید در آینده افسوس گذره زمان.

گویا حرفهای "خانم دکتر" در چند کامنت بالاتر درست بوده،، دروغ چرا، گاهی من هم با دیدن عکس هایم وسوسه میشوم...افسوس را همه روزی خواهیم خورد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد