امسال، برای خانه ی ما سال ِخواستگار هست، از اول سال خواستگارانی آمده اند و برخی پایشان به خانه باز شده است و برخی هم اجازه حضور نیافته اند، هر خواستگاری که قرار است بیاید دلم می ریزد، در هیچکدام از جلسات نبوده ام، نه اینکه نخواهم، بیشتر از ترس اینکه مبادا معیارهای سختگیرانه ام را به خواهر تلقین کنم، حقیقت این است که هیچگاه آن چیزی که پیش می اید همان بهترینی نیست که برای اطرافیانت می خواسته ای، سکوت می کنم و در تصمیم گیری اش دخالت نمی کنم، سعی خواهم کرد حمایش کنم و پشتش را خالی نکنم، بالاخره باید روزی برود و هر وقت که برود، این دلتنگی و نگرانی ها وجود دارد، بهتر است از هم اکنون با آن کنار بیایم و اجازه دهم تا پرنده پرواز کند. بالاخره این رفتن با آدمی کمی پایین تر یا بالاتر، بهتر از ماندن ِدر خانه و شمردن سال های عمر هست، کاش این تک خواهر هم برادری بود، آنموقع از رفتنش نگران که نمی شدی هیچ، بشکن می زدی که اتاقش را می گیری و جایت باز تر می شود.
آره.سخته قضاوت در مورد آدمهایی که تو یه قالب دیگه بزرگ شده اند و ما با قضاوت خودمون تفسیرشون میکنیم.....بخصوص برای آدم امروزی که یاد گرفته خیلی چیزها رو....شاید بودن شما بهتر باشه از این نظر که یه زاویه دید متفاوت دارید و چیزهایی رو می بینید که کسی نمی بینه! خدا همه را عاقبت بخیر کنه.اینجا نظرها همه عمومیه؟
اصولا قضاوت کار سختی است، مخصوصا در جامعه ای که فرهنگ هایش زمین تا آسمان با هم فرق می کند و مردمانش یاد گرفته اند که در خانه، محل کار و با دوستان فرهنگ های متفاوتی را داشته باشند.
به من که باشه آدم بی عیبی بیدا نمی کنم، به همین خاطر جز در موارد خیلی خاص، می خوام بکشم کنار.
باید روی محمد کلیک کنید و سبس تماس با من.
خب باید بهش میدون بدی . ترس شما برادرها طبیعیه . ولی خواهر ها زیرچشمی حواسشان به تائید برادر هایشان هست . نگذار ته دلش بلرزد
خودم هم این حس را که زیر چشمی حواسش به من هست را داشته ام و سعی می کنم بازتر عمل کنم، نه مانند شورای نگهبان آقای جنتی..
کدام سخت تر است ماندن و شمردن سالهای عمر یا رفتن با آدمی کمی بالاتر و پایین تر؟؟
کاش یکی این را میگفت و حجت تمام میکرد حتی یک برادر سخت گیر!
هیچکدامشان سخت نیست، اما چرخ زندگی بر رفتن است با آدمی کمی بالاتر یا بایین تر، اگر بالای 70 معیارهایت را داشت و دیدی میتوانی با او زندگی کنی و بودن در کنارش زیاد آزارت نمی دهد و روی مغزت راه نمی رود، بــــرو، در چرخ زندگی آدمیان با هم تطـــابــــق بیدا می کنند.
برادر سخت گیر هم روزی آسان گیر می شود، آنروز که ماندن را مضر تر از رفتن می یابد.....
خوش آمدید.
امیدوارم خواهرتان خوشبخت شوند... اما نگو که ای کاش این هم برادر بود (گوکه می دانم این را از ته دل نگفتی و بیشتر، یک شوخی بود)... نبود خواهر را کسی خوب درک میکند که خواهر ندارد... مثل من...
مرسی.....انتهایش را به طنز گفتم از بابت نداشتنش و البته تاکید بر شدت نگرانی اش،،،،، او هم همیشه از نداشتن خواهر گلایه می کند.....
خوبه به خواهرت وابسته نیستی.
همیشه دوست داشتم در این زمینه طرف مشورتم برادرم باشه.
با این همه ریزبینی و تجربه حیفه خواهرت رو از مشورتت محروم کنی هر چی باشه هم جنس های خودت رو بهتر میشناسی.
امیدوارم تصمیم درستی بگیره و خوشبخت بشه
اما فکر می کنم کسی ناراحتش کنه، منم ناراحت بشم....
فکر نمی کنم نظر خواهر اینطور باشه، اون بیشتر به دخالت تعبیر می کنه، شاید چون برادر نداری این حس خوب رو نسبت به برادر داری، در غیر اینصورت می فهمیدی که چطور تو همه کارهات دخالت می کنه...
حس مشترک تمام برادرها ...
ببین بدرها چقدر نگرانند.
کار منطقی همینه که بگذاری خودش تصمیم بگیرد و همینطور هم که گفتی رفتن بهتر از راکد ماندن است چون آب هم تبدیل به مرداب می شود چه برسد به انسان بگذار جاری باشد و راهش را سبز کند ایشالا که بهترین انتخاب رو می کنه هر چند که من به قسمت اعتقاد زیادی پیدا کردم
اما نگرانی ها تا وقت رفتنش هستند و کنار نمی روند، امیدوارم قسمتش برایش خوب باشد.
چقدر شما برادرا احساس مسئولیت دارید؟!!! کشتید مارو
از بس که داداشم رو من حساسه فکر میکنم منم باید رو اون حساس باشم و حواسم بهش باشه. اینقدر که من بهش میگم چکار کنه چکار نکنه مامانم بهش نمیگه!!!
من که دلم میخواست ۴تا داداش داشتم به جای یکی!!! البته داداش بزرگترا!!!
خدا زیاد کنه شما برادرای خواهردوستو
ترکیبی از حس مسئولیت، دوست داشتن و محافظت است....آدم ها با به سن می گذارند، حساسیتشون کمتر می شه، تفاوت شما و مادر در این است، گاهی با خودم و فک الانم می گم خواهرم رو خیلی اذیت کردم، اما اگر دوباره به همون سن برسم، دنیا رو همونطوری خواهم دید و ....
برادر یزرگتر حساسیت هاش بیشتر هست، بروید و دعا کنید که ندارد !!!!