د لـــــــــــــ ــــــــفــــــ ــــــیــــــ ـــــــــن

ایــن هــمــه بـــــــی قـــ ــــراریــت از طـــلـــــب قـــ ــــرار تــــوســــت........طـــالــــب بـــــی قـــ ــــرار بــاش تــا کـــه قـــ ــــرار آیــــدت

د لـــــــــــــ ــــــــفــــــ ــــــیــــــ ـــــــــن

ایــن هــمــه بـــــــی قـــ ــــراریــت از طـــلـــــب قـــ ــــرار تــــوســــت........طـــالــــب بـــــی قـــ ــــرار بــاش تــا کـــه قـــ ــــرار آیــــدت

سترون

+ از بین دخترهای دانشگاه کسی را انتخاب نمی کردم، همه از بیرون دانشگاه بودند، در کل شش سال تحصیلم سه نفر با من بودند، در این مدت شده بود با دخترهای دیگری هم خوابه شده باشم، بارها، اما آن سه نفر اصلی با من بودند. در دانشگاه اینطور نبود، اکثرا بعد یکی دو ترم با هم دعوایشان می شد و ابطه ها را به هم می زدند و می رفتند با فرد دیگری. اول هر ترم، روزی بود که صندوقی را در یکی از فضاهای باز می گذاشتند و دانشجو ها دوست هایشان را که با جنس مخالف دوستی نداشتند، یا جدا شده بودند و حالا تنها مانده بودند، نامشان را می نوشتند و معرفی می کردند برای دوستی، بعد هم آن هایی که صندوق را گذاشته بودند، می رفتند و از بین همان هایی که نامشان بود، دوستی برایش پیدا می کردند. ارتباط جنسی با دختر زیر هفده سال آن جا جرم بود، دخترهایی که که دانشگاه می آمدند اغلب تازه هجده سال را آغاز کرده بودند، در تئوری قبل از این هیچ تجربه ای نباید می داشتند، به همین علت در آغاز هر سال تحصیلی برای هه پسرها و دخترهای تازه وارد، کلاس های آموزشی جنسی می گذاشتند و هرچیزی را که باید؛ می گفتند.


- با کمی ترس، می پرسم، آنجا تا یک دختر بخواهد ازدواج کند، احتمالا برای سالها شرکای جنسی متعددی تجربه می کند، برای پسرها،  در انتخاب این دخترها مشکلی نیست، برای جامعه و خانواده ها بخصوص خانواده دخترها ؟؟


 + مهندس الان این مساله اینجا هم حل شده، با پسرهای فامیل که در این باره حرف می زنم، می گن برای ما مشکلی نیست، همونطور که ما رابطه قبل ِ ازدواج داریم، دخترها هم حق دارن که داشته باشن و ایرادی نداره، اونجا هم همین فکر بود، مضافا  می گفتن اگر دختری تا سن های بیست و پنج، بیست وشش ارتباطی نداشته باشه و هنوز سترون باشه، پس حتما از نظر عاطفی و جنسی مشکلی داره، و نمی شه باهاش زندگی خوبی داشت. این کارو مثل غذا خوردن می دیدن، مثل دبلیو سی رفتن؛ اصلا اصطلاحشون هم همین بود، حساسیتی روش نداشتن و ....


- فکر نمی کنی پسر های فامیلتون ژست روشنکری گرفتن و وقتی به مرحله عمل برسه، از انتخاب چنین دختری جا بزنن ؟


+ من با چند تاشون حرف زدم، همشون محکم می گن، اصلا دوره ی این حرف ها دیگه گذشته...


ذهن آدم ها که عوض نمی شود، و بحث من او و هم با این حرف ها به جایی نمی رسد، خواستم، حیا اجازه نداد بپرسم، برای خودت مهم بوده یا نه، آیا از همسرت  درباره شرکای جنسی اش چیزی پرسیدی یا نه ؟؟ 




--------------------------------

* این رو بخونید "  نصیحت های دختر تهرانی "  ، نظرش رو با توجه به شناخت خودم و دوستام تایید می کنم، زیاد!!

.

.

.

.

نظرات 19 + ارسال نظر
خانوم دکتر شنبه 28 دی 1392 ساعت 16:27

متوجه نشدم قسمت اولش نقل از کی بود....
کاش یه کم سربسته تر نوشته بودید...اینجا خانواده رد میشود!

و اینجاست که به آن حرف عمیق میرسیم....
کبوتر با کبوتر...باز با باز....

یکی از همکارهای شرکت
کمترین سنی که اینجا رو می خونه 22و23 داره...

این حرف خیلی هم عمیق نیست، و اصولا در جوامع انسانی، این حرف، جامعه را طبقاتی می کند، مخالفم تا حدی ...

مخمل شنبه 28 دی 1392 ساعت 16:29 http://makhmalll.mihanblog.com/

پاش بیفته نظرات روشنفکریشون بر میگرده چون " وقتی پاش بیفته " یعنی " وقتی بخوای مطابق میلت انتخاب کنی! " اینجا دیگه منطق رنگشو میبازه و دلخواه و ایده آلای آدم پررنگ میشن.
منطقیش همونه که دوستت گفته. درسته که قشنگ نیست. خواستنی نیست. اما منطقیه چون واقعیته. واقعیتیه که الان وجود داره.

آدم همیشه با تضادهای خودش درگیره، نمی تونم حرفت رو کامل تایید کنم، اگه دوستش داشته باشی، خیلی چیزها، از جمله گذشته برایت رنگ می بازد...

منطقیش اینه که زود ازدواج کنی و خودتو درگیر خیلی لز لین مسایل نکنی

ناهید کوچولووو شنبه 28 دی 1392 ساعت 18:54

ایمان و تقوا و اعتقادات به ارزش بدن و دین اسلام و ... خیلی چیزهای دیگه رو بگذاریم کنار ، عرف جامعه ی ایران اینجوریه ، همون طور که اعتقادات اونجا اونجوریه .

حالا کسی که ایران زندگی میکنه و بخواد با اونجا پیش بره ، به مشکل بر می خوره .
به نظرم داشتن یا نداشتن به خودش ربط داره و اعتقادات خودش امـــــا اگه طرف مقابلش (همسر) براش "مهم" هست یا فقط حتی کنجاو به دونستن شریک های جنسی قبلی رو باید واقعیت و راستش رو گفت و و اینجا تنها به خودش ربط نداره و پنهان کردنش یه کار "غیر اخلاقی" حساب میشه .
.
دختر ها هم مانند همین لینک ترس هایی دخترانه دارند که ازش رنج می برند .

اینطور که گفتی عرف در جامعه ای که زندگی می کنی فرق داره، بیشتر توضیح بده، یا اینج یا در وبلاگت؛ مشتاق شنیدنیم...

مساله اینه که کسی که می تونه خط قرمزهای عرفی جامعه رو رد کنه، ترسش اینه که بعدا هم خط قرمزهای دیگه ای رو رد کنه !!

ترس های دخترانه، کسی چیزی نکفته، نشنیدم، خودت باید بنویسی اینجا یا در وبلاگت !!!

آبگینه شنبه 28 دی 1392 ساعت 23:08

نمیشه در مورده همه یک مدل نظر داد، فرهنگ‌ها مختلفه.
اگر اون پسرهایی که ادعاشون میشه در زمان انتخاب دو کیس یکسان، یکی با تجربه قبلی و دیگری بدون تجربه داشته باشن و گوشه‌ای از ذهنشون به این مساله نره میشه گفت این مساله حل شده.
لینک رو خوندم، دخترا هم یک سری دغدغه دارن
واقعا شما هم این مدلی فکر میکنید مهندس!؟

نمی شه گفت براشون حل شده هست، این ها درگیری های ذهنی هستن برای بسیاری از پسرهای ایرانی که در تضاد های حل نشده ذهنیشون باقی می مونه و اگر حل نشه، خودش رو طور دیگه نشون می ده، با ناسازگاری، بد خلقی و .....

ناهید هم گفت، از دغدغه های دخترها چندان خبری ندارم آنچنان، اگر خواستید یکی از شما بنویسید، شما که از بابا برقی نوشتید، در این باره هم بنویس بجای این همه سفر رفتن

واقعا من خیلی روشنفکر تر از این حرف هام خانم مهندس

میثم یکشنبه 29 دی 1392 ساعت 02:36

شخصا هیچ نظری راجع به ازدواج ندارم چه برسه به اینکه بخوام فکر کنم به اینکه برام مهم هست یا مهم نیست . از اون حس تمایل به جنس مخالف خیلی وقته عبور کردم با اینکه الآن طبیعتا باید در اوجش باشم ولی بواقع کاملا خنثی هستم . به نظرم شاید باید پذیرفت که هر کس تا مادامیکه به کسی تعهد نداره هر جور بخواد زندگی کنه . البته خب طبیعی هست که باید عواقبش رو هم بپذیره. کار به درست و غلط بودنش
ندارم ، بیشتر نظرم به آزادی انتخابه .

شما ناشناخته ای، نه از سنت می دانم، نه چیز دیگر،،،،حالا که جرقه ای در ذهنت انداختم و آنموقع درگیرت خواهد کرد
ازون حس هایی که گفتی نداری، اکسی توکسین و تستسترون و .... بدنت رو چک کن، لزوما حس نداشتن و خنثی بودن خوب نیست عزیز دل برادر

بحث تعهد نیست، کسی که می تونه عرف های جامعه ی بزرگ یا کوچکی که در اون هست رو عبور کنه، بحث اینه که در اینده کسی که عادت به عبور کردن از عرف ها داره، از چه چیزهایی می خواد بگذره !!

میثم یکشنبه 29 دی 1392 ساعت 17:26

منظور من هم از پذیرفتن عواقب کار ، همین چیزی هست که شما به عبور کردن تعبیر می کنید . یه وقتی یکی براش مهم نیست که اگه خودش امروز کاری انجام میده فردا روزی باید همون کار رو در گذشته شریکش بپذیره . برای بعضی دیگه هم مهمه که فردا با چنین چیزی رو به رو نشن .
کل منظورم این بود که آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند .
اختلاف سن من با شما انقدر نیست که اگه نیم ساعت با هم حرف بزنیم صدتا خاطره مشترک نداشته باشیم داداش من .

تو فکرم، بصورت پیش فرض پدیرفته شده است که ارتباط های قبلی شوهر، در فکر زن ها اونقدر که در فکر مردها برای همسرشون، آزار دهنده می شه، نیست. بخاطر همین بیشتر نوشته ام همذات پنداری مردانه هست تا زنانه...این درجه اهمیت که گفتی با این پیش فرض، در دو جنس متفاوت می شه.

جمله ای که گفتی، تو این یک مورد می تونم بگم برای خیلی ها عمل کردنش بهش سختــــه....

خوبه که اینجا هستید و گاه نوشته هایم را می خوانی، این ها را هم جایی میان چیزهای مشترک بگذارید؛ خوش آمدی..

raha یکشنبه 29 دی 1392 ساعت 23:08

Farghi nemikone ham pesara va ham dokhtara barashun in mozu moheme,
Yani dokhtarha ham nesbat be pesari ke tajrobe dare hesse khobi nadaran, va dar har do jens in hess hamishe be tarighi khodesho neshun mide.

فکر می کنم برای پسرها مهم تر بوده، شاید الان کمی رنگ باخته، دخترها اولویت های دیگه شون مثل اعتیاد، در آمد، خشونت و .... براشون مهم تر هست...

شیما دوشنبه 30 دی 1392 ساعت 15:15

یادمه ترم اولی که دانشگاه می رفتم یکی از دخترهای دانشگاه داشت با دوستش تو سرویس صحبت می کرد که فلانی با دوست پسر فلانی ازدواج کردن و ... منم با تعجب پرسیدم یعنی می دونست که دوست دختر دوستش بوده ؟! گفت بله تازه با اون دوست پسرش س ک س هم داشتن و اینم حتی می دونه و... !!!! بعد که دیدن من دهنم باز مونده گفتن فکر کردی چی 90% دخترهای اینجا این ارتباط رو دارن !! تازه فهمیدم که چقدر اوضاع فرهنگی ما تغییر کرده برای همین می خوام بگم ما هم به این فرهنگ نزدیک شدیم شاید برای ما دهه 50 و اوایل 60 کمی عجیب باشه ولی واقعیته اینکه دخترها هم مثل پسرها حق خودشون می دونند که به این تقاضاشون پاسخ بدن

در پست بعدی خاطره ای اینچنینی رو می نویسم البته از طرف یک پسر...تو یک سری از دانشگاه ها و واحدهای دانشگاهی خصوصا ازاد این امر خیلی شایع هست و متاسفانه پوشیده، انگار که کسی نمی دونه یا نمی فهمه، توی شهرک های کوچیک که همه آمار هم رو دارن نیز اینطور ِ ، واقعیت اینه که س ک س، در جامعه ما زیرزمینی شده و هر آنچه در غرب هست اینجا هم اتفاق می افته البته در نهان !!
فکر می کنم س ک س نه یک حق که یک نیاز ِ ، همونطور که انسان برای رفع سایر نیازهاش کرامت روحش رو در نظر می گیره، در رفع این نیاز هم بهتره اینطوری فکر کنه، اونموقع دنیای بمراتب انسانی تر خواهیم داشت...

ناهید کوچولووو دوشنبه 30 دی 1392 ساعت 16:39

جایی که زندگی می کنم هر کسی با فرهنگ و اعتقادات خودش پیش می ره و احترام برای عقاید دیگران قائل هست .
ملیت های مختلفی وجود دارند ."دیگران" هر چیزی که خودت گفتی و اعتقاد داری یا دوست داری ؛ و یا تو رو بر حسب عرف کشورت رفتار می کنند و یا می سنجند .
----
قانون اروپا بچه های اونجا رو بعد از سن 18 سالگی آزاد گذاشته اند و خانواده نمی تونه دخالتی داشته باشه .جاهایی هستند که هر چند خانواده ها هنوز دلشون نمی خواهند بچه ها بروند اما قانون بهشون این اجازه رو داده . .
مشکل اینجاست که دو بلوغ با هم نیست .
و در اخیر بعد از 18 سالگی با هم زندگی نمی کنند .
----
گاه در مدرسه فرزندت با آدم هایی در ارتباط هست که خیلی چیزها از فرهنگ های مختلف یاد می گیره .
آدم های که با فرهنگ خودشون آشنایی کامل ندارند ، با فکر کردن و عقل خودش و نه تقلید و کورکورانه و بدون چرا و چونه ، یکی از فرهنگ ها در نظرش بهترین رو قبول می کنند .
-----
بعضی ها نمی دانند میخواهند چکار کنند بعد از شکستن عرف و خط قرمز ها .
نه می فهمند کجا هستند و چه جایگاهی دارند و نه خودشون رو میبیند و نه نگاهشون و نه هدف و مقصدی .
بعضی ها فقط شکستن رو یاد گرفتن .
. بعضی ها همون طور که با نیاز گرسنگی شون کنار میان این نیاز هم همین طور و داشتن یا نداشتن شریک جنسی قبل از ازدواج هیچ ربطی به روشنفکر بودن ندارد ، بعضی ها وقتی خلاف یه عرفی حرکت می کنند ، هیچ منظقی پشتش نیست و بیشتر یه تلقید هست .
---
و در آخر از قدیم گفتن که عشق کور و کر می کند .

مرسی که وقت گذاشتی...

ناهید کوچولووو دوشنبه 30 دی 1392 ساعت 17:28

آبگینه بهتر می نویسه ؛ آبگینه بنویس
اگه ترس های من توش نبود من اضافه می کنم .

نوشتن حس می خواهد و انگیزه، وقتی نباشد بهترین نویسنده دنیا هم دست به قلم نمی برد، با نوشتن افکارم را دوباره نظم می دهم یا نوشتن مجبور به منظم شدن افکارم می کند، اینکونه نگاه کنید شاید نوشتن برایتان سخت نباشد، چه شما، چه آبگینه !!

سارا دوشنبه 30 دی 1392 ساعت 19:44

همیشه میشنیدم پسرایی که روابط اکسترامریتال دارن در نهایت برای ازدواج دخترهای نجیب رو انتخاب میکنن، دلم خیلی برای این دخترا میسوخت. ولی انگار جدیدا این موضوع بی اهمیت شده چون 2تا از همکارای آقا که اسمشون در محیط کار هم بد دررفته بود خانمایی رو انتخاب کردن که اونا هم دست کمی از خودشون ندارن. اینطوری آدم دلش نمیسوزه ولی خیلی دلم میخواد زندگی 2سال دیگه ی این افرادو ببینم. ببینم در آینده هم این موضوع براشون بی اهمیته یا این موضوع بهانه ای میشه برای دعواها و پرخاشگریاشون. به نظرم جامعه ی ما هنوز اونقدر مدرن نشده که افراد چه دختر و چه پسر با این موضوع راحت کنار بیان...

در عمل معلوم نیست چه اتفاقی می افته، اما هنوز هم خیلی از پسرها رو می بینم با اینکه خودشون سابقه خوبی ندارن اما دنبال فردی بر خلاف خودشون هستن....فکر می کنم زیاد با هم به مشکل نمی خورن...

آبگینه سه‌شنبه 1 بهمن 1392 ساعت 23:31

چه کارای سختی رو پیشنهاد میدین‌ها، واسه روزانه‌نویسی هم تنبلیم میاد
با ایده گرفتن از همون سایتی که معرفی کردین منم چند مساله‌ای که واسه خودم دغدغه است رو میگم
1-نحوه دید پسران و کلا مورد قضاوت قرار گرفتن (البته شاید این موضوع از خودخواهیم باشه چون خودم رو بی‌عیب میدونم و اگر کسی بخاد خلاف این فکر کنه منو میرنجونه)
2-منم مثله همون پسرا فکر میکنم، یعنی هیچی نشده فکر می کنم دیر شده … (این فکر واقعا منو آزار میده، حتی بعضی وقتا فکر میکنم آیا اصلا فرصت میشه بتونم مادر شم! اینکه مردی هست لیاقت پدر شدنه فرزنده منو داشته باشه! شاید تو دنیای امروز خنده دار باشه، ولی مادر شدن و در آغوش گرفتنه فرزندم یکی از بزرگترین آرزوهامه)
3- از دست دادن استقلال فعلی (اینم به خاطره شرایط و قوانین کشورمونه که دست و پای زن پس از ازدواج بسته است)
4- کم شدن رابطه‌ام با خانواده‌ام و حتی دور زندگی کردن از آنها (باور کنید این موضوع ربطی به بچه ننه بودن نداره، حاضرم ثابت کنم)
...
ببخشید زیاد شد، خودم هم خسته شدم دیگه ناهیدجون راضی هستین؟ میشه به عنوان کادو همینو قبول کنی مسایل نسله شما با ما فرق میکنه آیا؟

مرسی از نوشتنت و وقتی که گذاشتی
1-همه ی ما از قضاوت خوشمون نمی یاد، تصور کنید پسری که روزهای خواستگاری یا ... رو از نظر تحصیلی، در آمدی، شغلی یا ....مورد قضاوت قرار می دن، چه احساس ِ بدی بهش دست می ده....
2-با این نظرت موافقم، کامل، یک حس بد اینجور مواقع به آدم دست می ده، حسی خیلی بد .....
3- سخت نگیر، سختیش یکی دو سال اوله، بعد یاد می گیری چجوری همه رو بپیچونی و به علائقت بپردازی ...
4- با این مشکلی ندارم، فکر کن بیش از حد باهاشون موندی، بهتره کمی دور شین از هم ....
واقعا خیلی وقت گذاشتین، از طرف خودم مرسی

گلسان چهارشنبه 2 بهمن 1392 ساعت 20:07

این سبک زندگی که شما فرمودید، همیشه بوده، هم قدیم و هم الان، اونا سبک زندگی خودشون دارن، ما هم سبک زندگی خودمون داریم، این که ماها خیلی برامون جالب باشه و تو جمع های دوستامون از اونا تعریف کنیم هم قبح مساله برای خودمون کم میشه، هم اینکه تشخص کاذب بهشون میدیم، کاش به جای بدی های اونا از خوبی های خودمون بگیم، اینجوری خیلی جالبتر هم میشه، موافقید؟

درباره ی یک فرهنگ دیگه حرف زدیم و اتفاق هایی که در فرهنگ ما می افته، نه تعریفشون رو کردم نه بدی، تنها گفتم و نوشتم تا ببینم در این وبلاگ چقدر مورد پذیرش هست یا نیست، بحث بد گویی ار کسی نبود.بهر حال باید قبول کنیم که نسیمی که امروز داره می یاد شاید فردا اینجا رو هم در بر بگیره و روزی نسل های جدید با این فرهنگ و نگرش کنار بیان...
در هرحال کامنتتون مثبت و خوب بود، و جای خالیش در این بحث حس می شد، مرسی از گل قشنگت

ناهید کوچولووو جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 22:04

من بزرگترین ترسم تغییر کردن طرف مقابل هست .
می ترسم ، ترسم از تغییر و فکر و نظر و عقیده اش در مسائلی که برام خیلی اهمیت داره و گاه ممکنه برام خط قرمز هم باشه .
اگه مثلا ازدواج رو اینطور ببینیم که میگن وسیله ایی هست که هر دو به هم کمک کنند که پیشرفت کنند در هدف های اصلی و فرعی ، حالا هدف های اون چیه و خودت چی ، آیا میتونی به اون کمک کنی ؟

فرض کنیم یه آقا یا خانومی قبل از ازدواج نظرش طور دیگه بوده ، بعد از ازدواج نظرش تغییر می کنه .
اینجاست که حس امنیت در زندگی از بین می ره .
این ترس منه
نوزاد ها رو دیدی وقتی بغلشون می کنی آروم هستند ؛ اما اگه حس این رو بهش بدی که زندانی هست توی بغلت , حس خفگی می کنه و بی تابی می کنه و اینقدر تکون می خوره که رهاش کنی ؟
در صورتی که اگه اروم بغلش کنی ، اون کمی محکمتر بغلت می کنه که تو رو از دست نده .
خیلی از حرف ها تنها به خاطر حس زندانی نبودن می زنند .
--
آبگینه برای من شماره ی 4 پررنگ هست ؛ زمان پیری اگه دور باشم چه کسی از پدر و مادرم مراقبت می کنه .

شماره یک برام خیلی پررنگ نیست .
شماره ی دو بهش فکر کردم .
شماره ی سه هنوز بهش نرسیدم

آدم ها عوض می شن مخصوصا در ایران، ما ایرانی ها آرزوهای زیادی داریم و وقتی به اونها می رسیم شروع به تغییر می کنیم، تغییری که ارزوهامون ما رو می کشونن، مردها در ایران بعد پولدار شدن، می فهمن زنی رو که در بی پولی گرفتن دیگه برای این شرایطشون خوب نیست، اصطلاحا بهش میگن مادر بچه ها و قابش می کنن برای بچه ها و می رن پی زن ها و دخترهای دیگه، این یکیشون هست، اصولا بخش زیادی از ما با عقده های زیادی بزرگ شدیم که در بعد ازدواج برامون مشکل ساز می شه ....

توی این حس زندانی نبودنت پیزهایی می خواستی بگی و خوب نگفتی، منظورت مردهایی هست که زن هاشون رو محدود می کنن که مبادا کسی بهش اسیب برسونه ؟؟؟

ناهید کوچولووو جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 22:12

ترس از مسئولیت رو ننوشتم

ترس های من رازن .. به سختی میشه از راز بودن درشون اورد

فکر می کردم اهل مسئولیت نیستی نــاهید !!

ترس هات رو بنویس، با استعاره و در لفافه، نوشتن به آدم کمک می کنه تا بهتر وضعیت موجود رو ترسیم کنه...

ناهید کوچولووو دوشنبه 7 بهمن 1392 ساعت 20:23

بعضی ها هیچکدوم از این آزادی ها رو نمی خوان اما میخوان داشته باشندش بدون این که از این آزادی ها استفاده کنند .
نداشتن این آزادی ها مثل همون مثالی هست که زدم .

درست فکر کردی ! اگه واقعا مسئولیت پذیر بودم ترسی هم نداشتم !

یکیش منم، خیلی لزلدی ها اصلا بدردم نمی خوره، اما اگه نباشه، حس بدی پیدا می کنم...

ترس تو از احساس مسئولیت زیاد هست

خانوم دکتر جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 09:13

و من عمیقا مخالف بلندگفتن این پرده دری ها در انظار عمومی....

منم بلند گو دستم نگرفتم ها ....

فانی شنبه 12 بهمن 1392 ساعت 15:05

از مردایی که این موضوع براشون دغدغه ست بدم می آد.از اون مردا نباش.هیچ خوشم نمی آد ازت بدم بیاد!فهمیدی؟

اینی که گفتی یک چیزی تو مایه های عشوه های زنونه بود که ا ز مردها می خوان کاری رو انجام بدن یا نه،،،والا همین جوری عشوه در حد ِ تهدید می کنی، مردها فراری می شن

Timothypef یکشنبه 10 اردیبهشت 1396 ساعت 23:22 http://online-casino.gold/

check this top <a href=http://online-casino.wiki/>casino</a> offers

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد