د لـــــــــــــ ــــــــفــــــ ــــــیــــــ ـــــــــن

ایــن هــمــه بـــــــی قـــ ــــراریــت از طـــلـــــب قـــ ــــرار تــــوســــت........طـــالــــب بـــــی قـــ ــــرار بــاش تــا کـــه قـــ ــــرار آیــــدت

د لـــــــــــــ ــــــــفــــــ ــــــیــــــ ـــــــــن

ایــن هــمــه بـــــــی قـــ ــــراریــت از طـــلـــــب قـــ ــــرار تــــوســــت........طـــالــــب بـــــی قـــ ــــرار بــاش تــا کـــه قـــ ــــرار آیــــدت

سینه مالامال درد است؛ ای دریغا مرهمی!


این عکس ها را هم ببینید.


اواخر خرداد 88، زمانی که در یک سو ی شهر عده ای در خیابان های تهران برای اعتراض به نتیجه انتخابات آمده بودند، کافی بود به پارک ها و مراکز خرید می رفتی و می دیدی، آن ها که اعتراض دارند عده ی کمی هستند و بقیه به تفریح، گردش، دختر بازی و ماشین بازی خلاصه انواع بازی ها به پارک ها و مراکز خرید آماده اند. بیست  پنج بهمن ماه همان سال اوضاع همین بود، در حالی که لباس شخصی دخترها و پسرها را از بی آرتی چهار راه ولیعصر بیرون می کشیدند که چک کنند دارند عکس و فیلم می گیرند، درست در کوچه پایینی ِ همین چهارراه، کافی شاپ داخل کوچه صندلی خالی برای روز عشاق نداشت و خیابان ولیعصر و جمهوری پر بود از کسانی که به خرید عید آماده بودند و در چند چهارراه بالاتر، شانزده آذر، پلیس گاز اشک آور می زد و لباس شخصی ها باتوم. سال ِ بعد در سالگرد انتخابات با میم ماشین را حوالی ونک پارک کردیم که به قلب اعتراضات برویم، در اتوبوس های بی آرتی راه اهن تجریش، له شدیم تا به فاطمی رسیدیم، پیاده شدیم تا برای آنان که می روند به پایین شهر جا باز شود و احمقی جز ما پیاده نشد، که له شدن و زندگی سگی داخل آپارتمان های قوطی کبریتی و تو در تو ی پاین شهر را دوست داشتنی تر و خواستنی تر می دیدند تا .........جنبش اعتراضی سال 88 به رنگ های بنفش و سبز بود، نه اینکه رنگ ها ابتکار ما ایرانیان و ناشی از خلاقیت باشد که اوکراینی ها در شمال تر، چند سال قبل تر در سرمای زیر صفر کیف برای هفته ها در چادرهایشان ماندند تا آنچه که می گفتند تقلب در انتخابات را به اثبات برسانند و موجی از انقلاب های رنگی را به دیگر مردمان دنیا صادر کنند. افسوس که ما ایرانیان، مانند همه ی چیزهای وارداتی مان، این یکی را هم ناقص وارد کردیم و فقط رنگ ها را آوردیم و نه همت و جرات مردمانی را که چند ماه برای احقاق حق خود ایستادند و در انتخابات88 بسادگی از حق مان گذشتیم و گفتیم تا بوده همین بوده،،،  و دوباره این روزهای اوکراین و فیلم های این روزهای آن در صدر اخبار جهان قرار گرفته، مردمی که خواست خود را با خواست نظام حاکم در تضاد می بینند، مردمی که راه آزادی و پیشرفت خود را در راهی دیگر می بییند و ارده شان را قوی کرده اند برای رسیدن به آن، و نه از گلوله ترسیده اند نه گروه فشار، در تصاویر خیابان هایش به وضوح مرگ معترضان را می بینی و جنازه های تلنبار شده، اما مردمانش پا عقب نمی کشند و ذره ای ترس به دل راه نمی دهند و هر روز در انتخاب راهشان جدی تر می شوند. در جنوب تر این کشور مردمانی وجود دارند که 1400 سال است برای مظلومیت حسین سینه می زنند و گریه می کنند و لعنه الله بر ظالم می گویند و سالهاست به غایت همان 1400 سال منتظر قایم اند تا پا در رکابش جان نثار کنند و خون دهند برای آزادی، پای حرف شان بنشینی جان می دهند برای ازاد مردان و از همه چیز می گذرند، که دیدیم همه ی این ادعا ها را، درست زمانی که مردی، با ریش های سپید و ظاهری آرام، رو در روی تحفه ی آرادان نشست و چشم در چشم مردی که حمایت همه ی نهادهای امنیتی اطلاعاتی و حکومتی داشت ، گفت تو دروغگو می گویی، تو چشم در چشم مردم می کنی و دروغگویی می گویی، آمار دروغ می دهی و آدرس غلط،،،، همان که از هیچکش جز خدایش و قولی که با مردمش گذاشته بود نترسید و تا آخرین لحظه بر حرف و قولش ماند به احترام 16 میلیون رایی که به او دادند، ماند و کنار نکشید، دیدیم و دیدم آنان که برای حسین عربده می کشند  و حُس، حُس می کنند و تا چهلم عزایش مشکی می پوشند، چگونه سالهای بعدش هم ندای حسین سر دادن و بر مظلومیت حسین گریستند و ناله ها کردند و شب های قدرش برای آمدن منجی التماس.

تفاوت ملت ها نه در شکل ظاهر و ساختمان های آن ها، که  برش های تاریخی این چنیی است که مشخص می شود، اوکراینی که در ده سال گذشته چندین بار مردمش برای اصلاح امور خویش به خیابان ها ریخته اند و ملتی که هربار می گویی چرا کاری نمی کنی، رفرنس می دهند به سال 1332 که کردیم و نشد، یا شاید هم 88، که دیدیم آن روز هم خبری نبود و کل تلفات انسانی ما در ان روزها به یک روز اوکراین این روزها نمی رسید، که هیچ، انقلاب 57 اش هم اینقدر کشته نداد که این روزهای اوکراین داد، اما همه مان آنچنان ترسم هستیم که وقتی کسی می گوید، هیس هیس می کنیم برایش،،،این می شود که اوکراین بعد چند سال می شود متمدن که در آن نه گدایی هست و نه رشوه ای و نه فسادی و ایران، هزار سال هم از ان بگذرد، زیرمان پر از نفت و گاز و طلا باشد، غرق در فقر بدبختی بی پولی و فساد و رشوه و هر سال عاشورا را زنده می داریم و برای مظلوم گریه و برای قایم تعجیل در فرج. 

جوان اوکراینی که هیچ وقت از شیعه و آرمان هایش چیزی نشنیده، در کلیسای کوچکی در کیف زیر دست پرستاری که بدون هیچ امکاناتی می خواهد گلوله را از سینه اش در بیاورد، سرش را خم می کند به گوشه ای، جایی که روی جنازه ها پارچه سفید کشیده اند، شاید مسافر بعدی او باشد.



زیرکی را گفتم: «این احوال بین.»، خندید و گفت: «صعب‌روزی، بوالعجب‌کاری، پریشان‌عالمی»

آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی


.

.

.

.

.

.

.

.

نظرات 6 + ارسال نظر
فاطمه جمعه 2 اسفند 1392 ساعت 19:18 http://www.radepayegol.blogfa.com

بسیارخوب وجسورانه بود
آفرین

درونم یک شورشی است که فریاد می زند..

ناهید کوچولووو جمعه 2 اسفند 1392 ساعت 22:36

هیچی خبری ندارم جز شنیدم چند روز پیش 25 کشته و 240 زخمی .

همین .

مثل خیلی های دیگه .....

مخمل شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 18:06

بعضی نوشته ها روکه میخونی زیرش میای یه اظهارنظری هم میکنی اما بعضی دیگه مثه این رو فقط باید خوند و فکر کرد و احسنت گفت به نویسنده اش

خیلی برایم مایه گذاشتید،،،،ای کاش مردم ما هم از این همه شور و هیجان اوکراینی ها به وجد می امدند و چاره ای برای سرنوشت خویش می یافتند....

میثم یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 11:06

علت اینکه اینجا مثل اونجا نیست چیه ؟! کسی تا به حال بهش فکر کرده ؟! ما همیشه در حال مقایسه ایم الآن با اوکراین ، یه وقتی با آمریکا ، گاهی با ژاپن و ... ولی هیچوقت دنبال دلیل این تفاوتها نیستیم .

در متن گلایه مستقیمم از مردم بود، مردمی که برای مظلومیت ح گریه می کنند و بر ظالم لعنت می فرستن و برای رفع ظلم خودشون هیچ کاری نمی کنن....

رها یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 18:09

ﺩﻳﻦ ﺩﺭﺟﺎﻣﻌﻪ ﻱ ﻣﺎ ﺍﺑﺰﺍﺭﻳﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﺮﻳﺐ ﻧﻪ ﺭﺷﺪ ﺍﻧﺴﺎﻧﻴﺖ.
ﻣﺮﺩﻣﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺳﻲ ﻭﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﺗﻐﻴﻴﺮ, ﺍﺯ ﻋﺮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﺵ ﺍﻓﺘﺎﺩﻳﻢ.
... ﺩﻝ ﻗﻮﻱ ﺩﺍﺭ, ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺷﻦ ﻓﺮﺩﺍ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺩﻳﺪ ...

بحث دین نیست که اگر مسیحی یا زرتشتی هم بودیم، وضعمان همین است، مغزهایمان ایراد دارد، به دنبال نفع شخصی هستیم و منفعت طلب،،،،آن موقع هم چندان در عرش نبودیم و فساد اداری و سیستمی کم نبود،،تا اینچنینی مردمی دارم، افتاب هزار سال دیگر هم طلوع نخواهد کرد....

فاطمه دوشنبه 5 اسفند 1392 ساعت 07:48 http://www.radepayegol.blogfa.com

تازه انقلابشونم پیروز شد.
مبارکشون باشه ولی خداکنه مثل انقلابای عربی هدرنره

نمی شه، اگر هم بشه مثل هفت سال قبل به مسیر اولش بر می گردونن....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد